Friday, March 18, 2016

.

من یک درخت را خشکانده‌ام،  یا از شرم خشکید وقت تماشای رنج، یا خشکیدن‌ش تنها کاری بود که ازش برمی‌آمد وقتی به حیات نباتی‌اش حسودی کردم.

یک سوم قدش یک‌پارچه است،  بعد دو شاخه شده،  لنگه‌ی دست چپ پنجره‌ی آشپزخانه‌ی بی‌پرده‌ی من رو  به شاخ و برگ‌ش باز می‌شود. برگ؟ 
دو سال پیش، دوم فروردین مستاصل و خشمگین  نگاه‌ش می‌کردم،  به رخت سبز روشن بهاری‌اش.  همان بهاری که کاری ندارد منتظرش هستی یا نه،  الکی‌خوش، می‌آید و خودش را پهن می‌کند.  من خسته و عصبانی بودم اما،  عصبانی از کسی که مثل کرکس  بالای سر لاشه‌ی زندگی‌ام نشسته بود،  خسته بودم از زمستانی سخت فکر می‌کردم بعد از آن بهمن و اسفند غریب  دمی، فقط دمی، آرامش و سازگاری چیست که دنیا دریغ می‌کند؟ یک چیزهای مهمی مرز ندارد اما ، خیلی زود صبح‌دمی هم رسید که مبهوت نگاه‌ش می‌کردم و می‌لرزیدم و می‌دانستم این لرزش  بابت ایاز گرگ‌ومیش اردی‌بهشت نیست،  یخ کرده بودم ...
نگاه‌ش می‌کردم وقتی آخرین شب بهار بابا مرد،  آن‌ور خط صداها می‌گفت اورژانس نتوانسته احیایش کند.  مثل ایران که دم آخر نتوانسته بود علیرغم آن نمایش خیره‌کننده  جلوی آرژانتین مقاومت کند، صدای خشم و افسوس همسایه‌ها بابت باختی که حق نبود، قاطی صدای مادرم شد، وقتی مرگی را تایید می‌کرد که هیچ حق نبود. حق؟
تمامِ سالِ باد ،  سالِ بد، نگاه‌ش کردم ... آن قدر نگاه‌ش کردم تا خشکید. بهار پیش جوانه نزد و برگی نداد که پائیزش بریزد. مثلِ من. 
امسال اما وسط هیاهو و شلوغی با احتیاط پائیدم‌ش.  حیات بی‌صدا میانه‌ی سرسبزی آشپزخانه‌ام  توی آوندهایم رگ می‌کرد ، سبزه‌ام سبز شد. درخت اما، جوانه نزد که نزد. خشک و سرسخت و عبوس سرجایش محکم ایستاده.  سرشاخه‌های چنار سبز کناری که به شاخه‌هایش می‌سابند، حرمت نگه داشته‌باشند انگاری. برگ نداده‌اند.  شاید هم همان‌طور که باغبان پیر و  سمج  باغ دماوند «درخت گلابی» می‌گفت؛ درخت‌ها از هم یاد می‌گیرند.  گاهی می‌ترسم،  کابوس می‌بینم درخت‌های این راسته خشکیده‌اند. ترسیده بیدار می‌شوم می‌آیم پای پنجره،  به‌ش می‌گویم؛ من را ببین!  دوباره جوانه زده‌ام. گاهی هم یواشکی وقتی کوچه خلوت است ته‌سیگارهای پایش را جمع می‌کنم،  توی گوشش می‌گویم؛  سبز شو . گوش نداده،  گوش نمی‌دهد. 

من یک چنار را خشکانده‌ام. شاید هم لج کرده تا به من بگوید درخت هم رنج را می‌فهمد و  وا می‌دهد.  کسی می‌داند چه‌طور می‌شود یک چنار واداده را سبز کرد؟ 


 

3 comments:

  1. خوشحالم كه هنوز اينجا رو آپديت مي كني :))

    ReplyDelete
  2. چہ خوبہ کہ ھنوز ھستی تو این وبلاگ ! از وقتی کہ فیسبوک و اینستا و •••• اومدن یہ وبلاگ آدمو میبرہ بہ سالہای دوووورررر 😊 صفا و صمیمیت اون موقع ھا

    ReplyDelete
  3. چہ خوبہ کہ ھنوز ھستی تو این وبلاگ ! از وقتی کہ فیسبوک و اینستا و •••• اومدن یہ وبلاگ آدمو میبرہ بہ سالہای دوووورررر 😊 صفا و صمیمیت اون موقع ھا

    ReplyDelete