مامان رسیده به جایی که زغوغای جهان فارغ است. فراغت مامان آن جاییست که ما در غوغای ترسناکی مدفون شدهایم. روند تغییراتش آنقدر سریع است و آنقدر در حال "شدن" است که میدانیم اینطور نمیماند. فقط نمیدانیم آن نقطهای که به سکون میرسد کجای دنیاست؟ کیفیت زندگی مادری که خواهیم داشت، تا وقتی خواهیم داشتش، ماهیت انسانی بودنش، چهطور خواهد بود. از آن نقطه تا وقتی که داریمش زندگی ما سه تاخواهر چه ریختیست؟
اجتماع همهی چیزهایی که میدانیم و نمیدانیم، ترسناک است. نمیدانم در آن نقطهی سکون جانی میماند یا نه!
هیچ مرجعی اینجا برایتان توضیح نمیدهد بابت انتخابتان برای عزیز بیمارتان قرار است در چه محدودهی مفروض زمانی، با چه چیزهایی سر و کله بزنید. منظور از بهبودی چیست؟ کیفیت زندگی انسانی بیمارتان بعد از پذیرش خطرات و مخاطرات و ریسکهای معقول، چهطور خواهد بود؟
خوشبینم، امیدوارم، ناامیدم، بدبختم، میترسم. مثل سگ میترسم.
بیا بغلم😔
ReplyDelete