Tuesday, November 05, 2002
مثل اينکه وبلاگ نويسی فارسی يک ساله شد . مبارک باشه . حيف! من يک سال عقبم . بگذريم که هنوز دارم يه جواريی گيج می زنم . توی روزهای اول گيج زدنم برای اينکه ببينم چه خبره لازم بود يه کمی تو وبلاگ ها چرخ بزنم .فضای دلگير و ناراحت کننده ای بودوهمه سياه پوش پرکشيدن کلاغ سياه بودند خواستم برم ببينم اِِين کلاغ سياه که" هوس پرکشيدن داشت" کی بوداما دقيقا" همون روزها پرشين بلاگ غير قابل دسترس بود و خلاصه گيج زدن آلوچه خانوم يه کمی بيخودی طول کشيد حالا تور و خدا اينهمه اتقاق بد رو به حساب پاقدم سنگين آلوچه خانوم نذارين ها! تازه همه اتقاقات اون روزها بد نبود. بارون اومد! و همه يه جورايی غصه هاشون تسکين پيدا کرد . اونهايی که دوست داشتند غصه دار بشن غصه دار شدند . اونهايی که عاشق نبودند عاشق شدند و اونهاِيی که عاشق بودند ياد عاشق شدن هاشون افتادند. و من نمی دونستم بارون می تونه اين همه مشکل رو با هم حل کنه ! دستش درد نکنه . حالا بعدا" ها بهتون می گم که بارون برای من چه کار ها می کنه . آدم اينجا همش می ترسه حرفهاشو يک جا بزنه و ديگه تموم بشه ! فکر آدمها که تمومی نداره پس احتمالا"حرفهاشون هم اينجور جاها ته نمی کشه!!! آدم هايی که انگار توی يه زير زمين جمع شدن تا برای خودشون بلند بلند فکر کنند و به صدای پلک زدن و بلند فکر کردن هم گوش بدن !!!!!! حالا اينکه آلوچه خانوم اينجا چه کار می کنه رو والله هنوز خودش هم يه جورايی داره گيج ميزنه !!