|
Wednesday, February 26, 2003
سلام . همانگونه که آلوچه خانوم به اطلاع رساندند , خانه ما در حال تکانی ميباشد و امروز بعد از چند روز , آشپزخانه در حال عقب نشينی از اتاق پذيرايی است . سوسک کش معجزه گر هم چنان قتل عامی از سوسکهای محترم کرده که هر لحظه منتظرم ناظران سلاحهای کشتار جمعی سازمان ملل بريزند تو خونه ! من هنوز در خانه تکانی به آلوچه خانوم کمک نکرده ام , چون درگير يک " کار اداری " هستم که ... بعدا ميگم . امسال هم که عيد و عزا قاطی شده . اما بوی عيد خلاصه مياد ديگه , مگه نه ؟ می خوام يه خواهش کنم , به بچه ها عيدی بديد. پول نوی تا نخورده . هر چی بيشتر بهتر . يه ذره به بچگی خودتون فکر کنيد . تو فاميل کی رو بيشتر دوست داشتيد ؟ چقدر ازش عيدی ميگرفتيد ؟ اين دو تا با هم رابطه مستقيم داره . بچه که بوديم روز اول عيد راه ميافتاديم کاسبی يادتونه ؟ يادمه 9 سالم بود , رفتيم خونه دختر عمه بابام عيد ديدنی . هر سال 200 تومن رو شاخش بود . موقع خداحافظی همه بچه ها رو جمع کردن که عيدی بدن . ديديم يه سری پاکت چسبوندن به ديوار و ميگن انتخاب کنيد ! بعد از توی پاکت عيديتو ميخوندن و تقديم ميکردن . مال 3 نفر پوچ بود , دو نفر 100 تومنی گرفتن , به من و داداشمم يه 5 تومنی و يه بسته آدامس رسيد . آی سوختم . از اون موقع احساس بدی بهشون پيدا کردم . البته در بازديد جبران شد . چون بابای من در يک اقدام فرهنگی برای همه بچه های فاميل کتاب خريده بود . قيافه بچه های بيچاره که به عنوان عيدی " علم برای نوجوانان " گرفته بودند از قيافه من و 5 تومنی هم ديدنی تر بود. خلاصه که نکنين همچين !
|
|