Monday, February 10, 2003
اين چند روزی که پيدام نبود, خيلی ذوق زده انتخاب چراغها را من خاموش می کنم خانوم پيرزاد به عنوان کتاب سال ادبيات بودم . دلم می خواست يه عالمه در اين مورد حرف بزنم . بگم که فردای شبي که اين کتاب رو خريديم طرفهای ظهر شروع کردم به خوندن و تاوقتی که تموم نشد حتی برای غذا خوردن هم زمين نذاشتمش ! بگم که کارهای ايشون رو از خيلی وقت پيش خيلی دوست دارم و تعقيب می کنم . بگم که فکر می کنم سال 77 يا 78 بود که خيلی خوشحال شده بودم وقتی طعم گس خرمالو برنده بهترين مجموعه داستان 20 سال ادبيات داستانی شده بود. بگم اصولا اين دوره و زمونه نوشته های خانوم ها رو خيلی بيشتر دوست دارم . بگم که چقدر کارهای گلی ترقی رو دوست دارم ... چقدر دلم می خواست توی اون فضا به دنيا می اومدم ويه عالمه حرف در اين باره داشتم و ... و ... و ... هر بار که اومدم اينها رو اينجا بنويسم صفحه کليد کامپيوترم قاطی می کرد وتبديل می شد به صفحه کليد عربی و علاوه براينکه همه حروف قرو قاطی بود چ گ پ و يکی دوتای ديگه از حروف رو نداشتم و نمی تونستم مطلبی رو که با جمله چراغها را من خاموش ... شروع می شد تايپ کنم . خلاصه ببخشيد ... در هر صورت يکی از بهترين خبرهای اين چند روزه بود .