|
Monday, February 17, 2003
ترانه روز گويا بخش جديدِ که تازه به صفحه اصلی آهوی سه گوش اضافه شده . ترانه امروز : دستم بگير با صدای فرامرز اصلانی
از بوی تو , چون پيراهن تو
آغشته شد جانم با تن تو ...
... آغوشی باش ! آغوشی باش ! تا بوی تو بگيرم !
يه روز با دوستی که هشت و نيم ساعت با ما اختلاف زمانی داره داشتيم از خيلی وقت پيش ها حرف می زديم از اون سنی که بجای از عاشق بودن , عاشقِ عاشق شدن بوديم , اون خلاء و بی وزنی عجيب و غريب ( سبکی تحمل ناپذير بار هستی ) که آدم در به در پر کردنشه ... توی اون سنی که توی کتابهای شعرت گل خشک می کنی! توی روزهايی که فکر می کنی, اگه ننويسی دلت می ترکه از اون همه احساسات ! فکر می کنی دوست داشتن رو بلدی ! خيلی خوب هم بلدی و حيفه اينهمه قابلِيت توی وجودت بی مصرف بمونه و هدر بره .... وقتی که دنبال کسی مي گردی که فقط بهت اجازه بده دوستش داشته باشی ! تنهائيهاش رو پر کنی ! مواظبش باشی ! توی بغلت قايمش کنی ! ...
يادمه اون روز با دوستم فکر می کرديم اگه توی اون روزهامون فرامرز اصلانی اينو خونده بود چه حالی باهاش می کرديم! ... اصلا خيلی از ترانه ها انگار برای تعريف کردن اين حس خونده شدند ... حتی اگه توی اون سن نتونسته باشی آدمی رو با اين مشخصات پيدا کنی! اگه اين حس بپلاسه , بعد ترها دنبال کسی بگردی که مواظبت باشه , تنهائيهات رو پر کنه و تو رو توی بغلش قايمت کنه !... هر وقت هم که دو باره بهشون گوش ميدی باز هم يه جايی ته دلت می لرزه ! ...
شما ترانه عاشقانه زندگيتون چيه ؟
|
|