|
Tuesday, August 05, 2003
يه دوست کوچولو دارم که مدتيه ازش بيخبرم . چند وقت پيش يه متن کوتاه ازش خوندم که بنظرم عاليه . اگه خوشتون اومد, بهش لينک بدين و حتما کپی رايت باشيد .
يه روز دو تا جوجه ماشينی رسيدند به هم . اولی پرسيد : بابا و مامان تو کي اند ؟ دومی گفت : نميدونم . دومی پرسيد : بابا و مامان تو چی ؟ اولی گفت : منم نمی دونم . دو تا جوجه ماشينی تصميم گرفتند با هم عروسی کنند تا بچه هاشون بابا و مامان داشته باشند .
اين قصه معرکه مال سپيده خانوم سجاديه 9 ساله است که الان کاناداست و من ازش بيخبرم و دلم براش خيلی تنگ شده . اميدوارم خودش بتونه اين صفحه رو بخونه .
|
|