|
Friday, August 22, 2003
روز مادر برای شخص آلوچه خانوم, به عنوان مادر آينده , يه روزی بود مثل همه روزها . تبريکاتی هم که شنيدم يه جورايی برام خنده دار بود . هنوز اين عنوان برای من خيلی دور و بعيد به نظر می رسه , جدی می گم ها! از قبل با آقای همخونه هم طی کرده بودم که يه وقت جو گير نشه و نره سراغ کادو و از اين حرفها . روز مادر يه چيزيه بين مامان ها و نی نی ها . نه وظيفه درست کردن برای بابا ها . هر وقت نی نی ها عقلشون رسيد , تکاپوشون برای سورپريز کردن مامان هاشون بايد قشنگ باشه . من و آقای همخونه اونقدر مناسبت ريز و درشت بين خودمون داريم و اونقدر در طول سال به هم به اين مناسبتها کادو می ديم که يه وقتهايی صدای دو رو بری هامون در می ياد : که امروز ديگه سالگرد چی چی تونه ؟
***
روز مادر امسال خيلی ياد مادر بزرگم می افتادم نمی دونم چرا ؟ مدتها بود اينقدر دلتنگش نشده بودم . هر گوشه ای که خوابيده , خدا رحمتش کنه .
***
اين آهنگ رو گوش می کنيد ؟ من دوستش دارم و توی هفته گذشته بعد از مدتها زياد بهش گوش کردم .
از اون old song هايی هستش که منو به شدت ياد بچگی هام می اندازه .
Matt Monro : For mama
|
|