|
Friday, September 12, 2003
ما تقريبا سه سال پيش به اين خونه ای که الان توش زندگی می کنيم نقل مکان کرديم . تا حالا سه تا صاحب خونه عوض کرديم . يعنی اينطوری که هر دفه , سر سال خونه فروخته شده ما هم روی خونه به صاحبخانه بعدی فروخته شديم . و مبلغی از پول خونه که خريدار بايد به صاحبخونه قبلی می داد پول رهن خونه بود که صاحبخانه جديد متعهد به پرداختش در پايان مدت قرداد می شد و اين هی دست به دست چرخيد خدا امسال رو به خير کنه (آمين) بگذريم . از همون اول هم ديوارهای خونه اصلا تميز نبودند . اما صاحبخانه مسبوق آب پاکی رو روی دستمون ريخت که رو من حساب نکنيد . صاحبخانه سابق هم که از همون اول با لبخندی به پهنای صورت به ما معرفی شد و ابراز کرد که ما مثل بچه هاش می مونيم و اصلا می تونيم بهش بگيم بابا و از اين حرفها ولی ما در پايان يکسال فهميديم عجب بابای بديه و بيچاره بچه هاش . شرط تمديد قرداد ما با صاحبخانه فعلی اين بود که حتما خونه رنگ بشه چون ديوار ها قابل شستشونبودند و ديگه اونقدر چرک گرفته بودند که شبيه ديوار اتاق های مسافرخانه های ناصر خسرو شده که قهرمان های فيلم های مسعود کميايی بعد از سالها حبس به خاطر قتلی ناموسی و يا مثلا حبسی طولانی مدت که به جای دوستی بابت رفافت تحمل کردند, در روز اول آزادی می گيرند معمولا هم کنار پنجره شون يه طاقچه است که کنار پرده فلاکت باری يه گلدون پر از گل مثلا گل شمعدونی هست که به طرز اغراق شده ای وسط اون همه چرک و کثافت و نکبت سر زنده و شاداب به نظر می رسه و معمولا قهرمان قصه قبل از اينکه تصميم بگيره يه جور درست و حسابی کلکش کنده بشه , برای اينکه ما فقط به ظاهر خشنش نگاه نکنیم و بدونیم چه قلب لطیفی داره , باقی مونده ليوان آبشو خالی می کنه پای گلدون و چاقوی ضامن دار و يه دور چک می کنند و پاشنه کفش و می کشن و يا علی !.... چی داشتم می گفتم ؟ آهان ! ديوار های خونه مون شبيه ديوار ها اتاق های همچين مسافر خونه هايی شده بود . آقای صاحبخانه فعلی تلويحا شرط ما رو قبول کردند ولی تا حالا اگه شما به روی خودتون آورديد ايشون هم به روی مبارک آوردند ... ما هم هرچی فکر کرديم , ديديم زشته! آبرومون پيش نی نی می ره با اين ديوارها . اين شد که از صبح روز 4 شنبه ( روز پدر ) به همراه 3 جوان برومند که دستمزدشان اين خواهد بود که نی نی (اگه دلش خواست) عمو يا دايی صداشون کنه , مشغول نقاشی خونه هستند تا مناسب و شايسته تشريف فرمايی قدوم مبارک و همايونی عاليجناب نی نی باشه , تا ساعتی پيش که بهشون سر زدم نصف کار انجام شده . البته برای هماهنگی با چرکهای یاد شده هر مرحله از کار رو با همراهی صدای سحر انگيز (!!!!!) جواد يساری شروع می کنند و وقتی حداقل یه دور آستری زدند و نکبت ها رو پوشوندن با مارک آنتونی به کارشون ادامه می دن و الی آخر !
|
|