|
Saturday, September 20, 2003
کار نقاشی خونه ما به خاطر سرما خوردگی ناگهانی آقای همخونه دچار وقفه هايی شد . البته اگر مصرف کننده آدامس های Love Is بوده باشيد , بايد بدونيد که love is catching cold . به همين علت واضح و مبرهن بنده هم سرماخوردگی مربوطه را از ايشان اخذ نموندم .
عالمی داره سرماخوردن توی تابستون , اونهم اگه قرار باشه بخاطر اقامت نی نی در دل , بدون دارو برطرف شه . خدا رو شکر با مراقبت و از اين حرفها به خير گذشت . پروژه قابل سکونت شدن خونه ما بعد از نقاشی به خاطر سرکار رفتن آقای همخونه به کندی پيش می ره ! تما م ديروز آقای همخونه با همراهی خانوم همشيره اينجانب موفق شدند گرد و خاک خونه بعد از نقاشی رو تميز کننده و همه وسايل رو يک دور گردگيری اوليه کنند. هنوز چيدنش مونده . داشته باشيد دو تا آدمی که حساسيت فصلی دارند بخوان با هم همچين کار خفنی رو انجام بدن . البته با مصرف يک بسته 300 برگ دستمال سه لايه چشمک و همنوازی ممتمد فين های پياپی انجام شد , خدا رو شکر! اما هنوز کلی کار مونده و ما کماکان در هتل مامان کنگر ميل نمونده لنگر انداخته ايم .
نی نی خوبه ! پدر سوخته ای شده برای خودش ! تکانهاش دوست داشتنی تر شده . يه وقتهايی که به پهلو می خوابم اگه دستمو بذارم زير همون پهلو که روش خوابيدم انگار می ياد تو دستم . يه روزهايی خيلی وول می زنه . فردای روزی رو که به اين صورت گذرونده باشه , همش می گيره می خوابه . فقط هر از گاهی انگار از اين پهلو به اون پهلو می شه .
|
|