Tuesday, October 14, 2003
مثل اينکه استقبال گرمی از خانوم عبادی شده .
باورم نمی شد مردم متوجه بشن جزبرای استقبال از تيم ملی فوتبال و کشتی , برای چيزهای ديگه ای هم می شه به فرودگاه رفت . راستش اونقدر بازتاب اين اتفاق در رسانه های داخلی نا اميد کننده بود که به راحتی می شد حدس زد تا کجاهای بعضی ها سوخته , شبکه های فارسی زبان 24 ساعته نتونستند از زمان تبليغ خيارشورهای اعلا با ذکر تعداد خيار شور بر روی هر بسته و ليف حمام کم کنند و يه کمی به اين مسئله برسند . اونهايی هم که اومدن روی خبر مانور بدن اونقدر اخبارشون غير واقعی و خنده دار بود که ترجيح می دادی ازشون صرفنظر کنی . اما مردم يه وقتهايی خودشون خوب می دونند بايد چکار کنند. همچين وقتهايه که احساس می کنم اين مردم رو خيلی دوست دارم , دست همه شون درد نکنه .
خونه ما و همينطور خونه مادرم توی يه شهرکی خارج از تهرانه . گويا اونقدر ترافيک اطراف ميدان آزادی و فرودگاه زياده که پدرم در راه بازگشت به خونه از نيمه راه منصرف شده داره می ره خونه اقوام .
پی نوشت : آقای همخونه تقريبا بعد از 12 نيمه شب رسيدند خونه می گفتند هنوز تا فرودگاه ترافيک و ازدحام جمعيت وجود داشته .