|
Saturday, November 22, 2003
ما امروز به دستور آقای دکتر برای سونوگرافی نهايی رفتيم پيش اون يکی آقای دکتر . برای تعيين بايفيزيکال پروفايل . در واقع به بچه نمره می دن که ببينند آمادگی اش برای تولد تا چه حدی هستش . نی نی سرتق ما نمره کامل رو گرفت . کماکان رشدش يک هفته و نيم از سن تقويمی اش جلوتره . اومدم با تقويم بارداری مطابقت دادم, بايد تا پس فردا وزنش 2420 گرم باشه اما نی نی ما همين الآن 2800 گرمه . من اسفند دود کردم , شماهم بزنيد به تخته !
و اما يک نکته مهم . نی نی ما که طبق سونوگرافی قبلی 95% دختر بود حالا 100% پسره . باور کنيد . دکتر چندين بار از زوايای مختلف بهمون نشون داد و از اونجايی که کاملا چرخيده و الان سرش پائين اومده , درواقع به اندازه کافی لنگهاشو هوا کرده بود و نقاط ناموسی اش درمعرض ديد بود. آقای دکتر به دفعات وردست های ناموسش رو بهمون نشون داد , تاجايی که ماديديم هيچ کم وکسری ای هم نداشت !
خب راستشو بگم هرچی داره بيشتر می گذره احساسات متناقضی بيشتر داره خودشو بهم نشون می ده . هر چی به آخرش نزديک می شه اهميت اينکه جنسيت نی نی چی هستش کم رنگتر می شه . من حتی يک دونه هم لباس دخترونه نخريده بودم . اتاقش کاملا نی نی يانه شده. وقتی که دکتر بهم گفته بود دختره اين از ذهنم گذشته بود که تاابد دلم برای پسر نداشته ام تنگ شده . حالا يه 2.5ماهی برای خودم دخترکی داشتم. خدا رو شکر دو ماه و نيم هم برای خودش خيليه ! ولی رويا نبافته بودم, هيچوقت دختر خطابش نکردم تو خصوصی ترين لحظات دوتايی مون بهش می گفتم: نی نی . از اين بابت خوشحالم .
لحظه ای که دکتر بهمون گفت پسره , اولين چيزی که يادم اومد اين بود که اسمی رو که برا ی پسر احتماليمون انتخاب کرده بوديم بيشتر دوست دارم .
احساس آقای همخونه به واقعيت نزديکتر بود تا من ! همش می گفت اين سرتق پسره . وقتی که داشتيم برمی گشتيم می گفت: خدا رحم کنه . می دونی يعنی چی ؟ و من فکر می کردم معلومه که می دونم يعنی چی. مامان يه پسر بودن اونهم پسری که باباش اين آقای همخونه ماست , خيلی انرژی لازم داره. دعا کنيد کم نيارم. تا تولد نی نی بايد يه بار ديگه قصه های نيکولا کوچولو رو بخونم . بايد فضای ذهنی ام رو آماده کنم. بايد يوگا رو از سربگيرم , فکر می کنم خيلی به کارم بياد. بايد کلاس کمک های اوليه برم و بستن زخم های عجيب و غريب رو ياد بگيرم. و بايد از الآن خودم رو برای کری خوانی با دوتا برزيلی سينه چاک , در جام جهانی 2006 آماده کنم. و از حالا بايد پس انداز کردن رو ياد بگيريم تا از اين به بعد سه سال يک بار بتونيم وسائل خونه منهدم شده مون رو عوض کنيم .
|
|