Wednesday, September 15, 2004
بعد از يه غيبت طولانی نوشتن کار سختی می شه . من جايی نبودم . همين دوروبرها می پلکيدم . قدری کامپيوترم در هم برهم شده بود يه کمی هم راستش نمی تونستم با خودم کنار بيام وسط اين بگير و ببندی که دوباره به وبلاگ شهر سرايت کرده مثلا از نيش زدن دو تا دندون پسرک با فاصله دو روز بنويسم .
آدم يه جور بدی حالش می گيره . کلمه ها رنگ می بازند . مثل همين الان .
من از آقای ابطحی به خاطر
اين جور کارهاش خوشم می یاد .