|
Thursday, October 21, 2004
هر روز يه بسته مرغ از می ذارم توی سينک ظرفشويی و تا وقتی يخش وا بره تصميم می گيرم چي بپزم . يه روز مرغ و پلو سفيد . يه روز باقالی پلو با مرغ , يه روز سبزی پلو با مرغ , يه روز ته چين مرغ , يه روز جوجه کباب , يه روز مرغ سوخاری , يه روز به سبک اکبر جوجه مرغ خام رو توی روغن می پزم , يه روز غذايی که ما رشتی ها بهش می گيم واويشکا و با برنج می خوريم ( پياز داغ تفت داده که بهش مرغ خام بی استخوان شده تکه تکه اضافه می کنيم بعد از اينکه مرغ تفت داده شد و نيم پز شد گوجه فرنگی خرد شده بهش اضافه می کنيم ) ؛ يه روز ماکارونی با سسی که تشکيل شده از مرغ و پياز و قارچ و خامه اگه حالشو داشته باشم يه روز هم خورشی که ما رشتی ها بهش می گيم ترشی کباب که بازم تشکيل شده از مرغ و سيب زمينی و گوجه فرنگی سرخ شده که توی آب مرغش هم رب گوجه تفت داده شده و آب غوره اضافه می کنيم ممکنه يه روز هم خورش کدو با مرغ بعد دوباره از اول مرغ با پلو سفيد , باقالی پلو با مرغ و ... و ... و ... خلاصه که قد قد ! ... تو اين مدت دوبار هم فيلم chicken run رو ديدم ...
***
به نيمرخ خودم توی آينه نگاه می کنم , حالم از هيکلم به هم می خوره ... يواش يواش اين واقعيت که نزديک به يک سال از زايمان گذشته و من هنوز از شر 5-6 کيلو اضافه وزن ناشی از حاملگی خلاص نشدم داره تبديل به يه حقيقت تلخ می شه . از اواخر تابستون به خودم می گفتم از اول مهر رژيم می گيرم يه دفعه متوجه شدم پنجم مهره با خودم گفتم از روز تولدم شروع می کنم و به خودم قول می دم تا تولد ساله آينده ام کلکشو می کنم ... بعد جو منو گرفت فکر کردم اصلا چرا فقط 5-6 کليلو , 2 کيلو هم روش ميتونم به وزن 10 سال پيشم برسم در حالی که به اين چيزها فکر می کردم احساسات مانکنی منو فراگرفت (!) و حتی برای دوختن دو مدل لباس شب هم نقشه کشيدم ... ولی هنوز رژيم مربوطه رو شروع نکردم ... چند روزه متوجه اين واقعيت شدم که اصلا گشنه ام نمی شه ... فقط بسيار زياد بی غيرت شدم ... فکر می کنم اصلا اين مزخرفات مرغی که من ( به علت کمبود وقت ) می پزم خوردن داره ؟ زياد هم نمی خورم ها ! چون خدا رو شکر برای شير دادن به خوردن زياد احتياج نداشتم اوضاع شيری از همون اول رو به راه بود ... خلاصه که اينها رو اينجا نوشتم تا بلکه سنگينی شرمندگی قولی که به خودم دادم موجب تغييراتی بشه . به هر حال ازتون بابت اين مزخرفات نخوندنی عذر می خوام . قول می دم فردا مثل بچه آدم بنويسم .
|
|