مامان يه پسر يه ساله بودن هم عالمی داره ها ! نگاهش کنيد ...
بزرگ شده, نه ؟ يه جورايی خيلی زود گذشته , يه جورايی هم اينقدر اين پسرک حضور پررنگی در اين همخانگی داشته که اين يک سال کش می ياد و سر و تهش گم می شه . شايد بخاطر اينه که سال پرتحولی بوده . موجودی در کنار ما مرتب در حال تغيير و تحول بود . رشد خيلی پديده جالبيه باور کنيد . وقتی لباس های سايز يک رو نگاه می کنی و يادت می ياد که چه طوری به تنش زار می زد و بعد به قد و قواره الآنش نگاه می کنی , يه جوری می شی .
خاطره دوران بارداری , تولد و اومدن باربد به اين خونه حس و حال مخصوص به خودش رو داره . چه طوری بگم ؟!... اين روزها که به فيلم های اين يه سال گذشته نگاه میکرديم, ديديدم دلمون می خواد يه شب رو دوباره سه تايی بريم توی اون اتاق ته راهرو بيمارستان پاسارگاد به صبح برسونيم!... مثل تکرارخاطره يه ماه عسل ...يه ماه عسل سه نفره ... و امروز همخانگی سه نفره ما يک ساله شده ... مبارک باشه !