|
Thursday, March 31, 2005
تعطيلات عيد مثل برق و باد می گذرند . آخر شب روز پنجم تعطيلات که می رسه با نگرانی مثل بچه ها می شمری ای داد بيداد همش يه هفته مونده . يه هفته به چی ؟ چه کار می خواستی بکنی که حالا فقط يه هفته مونده ؟! فرقی نمی کنه محصل باشی . کارمند باشی . خونه دار باشی . بچه دار باشی ... دوست داری اين تعطيلات کش بياد . سه روز باقی مونده رو می خواهيد چه کار کنید ؟
***
باربد جمعه شب بد جور تب کرد طوری که نصفه شب مجبور شدم بيدارش کنم و طوری که اخلاقش به هم نريزه تن شويه اش کنم . صبح روز بعدش صداش در نمی اومد . دکتر گفت خروسک گرفته که تازه فهميدم خروسک يه مدل سرما خوردگی هستش که يکی از عوارضش صدای عجيب و غريبه , آقای همخونه در واکنش به بيماری پسرکمون در روزهای آغازين سال خروس با صدای گرفته و کمی تا قسمتی خروسکی ناشی از يک روز داد و بيداد کردن در استاديوم فرمودند:" خوبه سال ميمون نيست وگرنه جناب قندی قندی ميمونک می گرفتند" . خلاصه خيلی جالب بود که مردان خونه ما يه دفه بدون هماهنگی قبلی و بدون اينکه به ربطی به هم داشته باشند يه دفعه صداشون تغيير کرد .
از شوخی گذشته باربد هنوز روبه راه نشده و صداش زود خوب شد اما تا صبح ديروز تب داشت البته خيلی کم و کنترل شده و هنوز سرفه می کنه و کماکان دارو می خوره فکر می کنم در طول اين 15 ماه و 20روز اين جدی ترين بيماری اش بود بطوری که برای اولين بار مجبور شده آنتی بيوتيک مصرف کنه و تقريبا غافلگير شدم .
***
راستی يکی از سرويس های اينترنتی که من ازشون استفاده می کنم
رژيم گروهی رو فيلتر کرده !!!!!!!!! شايد فکر کردند ما يه گروهيم که می خواهيم رژيم رو اداره کنيم . يا يه کاری شبيه به اين .
|
|