Sunday, November 27, 2005
درگير احساس احمقانه ای شدم ولی فکر می کنم بد نيست باهاتون در ميون بذارمش . طی دو سال گذشته در يک دقيقا در يک روز و ساعت خاص زلزله بم و سونامی اتفاق افتاد . شايد هم تاثير تبليغات تلوزيون باشه يا اينکه آدم وقتی بچه داره ترس های احمقانه اش رو جدی تر می گيره . کيف ايمنی رو فراموش نکنيد و اگه بچه کوچيک دارين ملزومات ضروری اون رو يادتون نره . کنار غذای کنسرو شده و بطری آب معدنی و بيسکوئيت , دو سه پاکت شير مدت دار رو در اندازه های کوچک رو فراموش نکنيد. دو سه تا دونه پوشک کامل رو يادتون نره و همينطور يک بسته کوچيک دستمال مرطوب آنتی باکتريال که فکر می کنم غير از بچه به درد خودتون هم می خوره . با توجه به فصل سرما برای بچه يک دست لباس گرم , يک جفت جوراب و کلاه رو يادتون نره ... فکر می کنم چند روزی دورو بر اون تاريخ کذايی باربد رو کنار خودمون بخوابونم ... حتی دارم فکر می کنم کجای خونه بخوابيم امن تره ... اگه اين نگرانی مضحک رو بهتون منتقل کردم ازتون معذرت می خوام ... می دونم حادثه بود و غير قابل پيشبينی ولی دو سال پشت سر هم در يک تاريخ خاص و به وقت محلی با اختلاف زمانی چند دقيقه ... شايد هم خيلی نگرانی بی موردی نباشه
* پی نوشت : عرض نکردم خدمتتون همين الان اخبار گفت که زلزله ای حدودا 5 ريشتری ( اگه درست يادم مونده باشه ) قشم رو لرزوند !!!!!!! ......