|
Thursday, December 08, 2005
سلام آقای همخونه بی غيرت را بعد از مدتها بپذيريد. فکر کنم يواش يواش اين صفحه هم داشت مرا فراموش ميکرد. راستش قبلا هر وقت خيلی سرحال بودم هوس ميکردم اينجا بنويسم ...و خدا وکيلی اگر الان نخنديم کی بخنديم . اينروزها بعنوان يک ايرانی بشدت احساس داشتن همه جور خوشگلی را دارم و ذوق زده مانده ام چه کنم ؟سقوط آزاد اقتصادی , سيل بلا و مرگ و مير , آلودگی هوا در حد خفگی , روشهای نوين کنترل جمعيت از طريق سقوط مردم روی هم .... جدا وقتی ملتی حق حرف زدن , فکر کردن , نفس کشيدن , خنديدن , امنيت جانی و مالی را جزء حقوق اصلی خود نداند بايد هم شلوار از پای همه در بياورد که انرژی هسته ای حق مسلم ماست. پدر جان ! ما که همينطور راه ميرويم شست پايمان توی چشممان ميرود و مانور نظاميمان (رزمايش !) هنوز شروع نشده 100 نفر تلفات ميدهد, انرژی هسته ای را کجايمان ميخواهيم نگه داريم که با يک چنين حرکات محيرالعقولي تبديل به کارخانه شهيد سازی نشود؟ راستی به عقل کدام مغز متفکری رسيده که اين همه جان و جوان و اميد و آرزو که بارها و بارها با حماقت و غفلت در اين مملکت بر باد ميرود را با دادن عنوان شهيد ميتوان ماستمالی کرد ؟ ظاهرا حضرات فکر ميکنند عنوان شهيد چيزی در حد شواليه , دوک و ... است . آنکه معنای شهادت را ميفهمد احتمالاشنيده است که الاعمال بالنيات . شما مثلا فکر کنيد که اين هواپيما قسمت ميشد و ميافتاد روی سر من . حالا بنده با اين دک و پزم ميشدم شهيد. کدام يک از موجودات بيگناهی که در آن هواپيمای لندهور باری نشستند تصميم داشتند به مقصد نرسند؟ چند نفر از ساکنان شهرک توحيد بعد از ناهار شهادتين گفته بودند؟ آخه اگر کسی در اين مملکت قصد شهادت و به بهشت رفتن را فعلا نداشته باشد کجا را بايد امضا کند؟ ضمنا واژه شهادت در ادبيات جزو افعال متعدی است , پس ميتوان پس از عرض تسليت و تشکر از مسئولين محترم و هزار مسخره بازی ديگر دنبال عامل شهادت بيش از 100 نفر هموطن من هم گشت و برای قدر دانی ايشان را هم سريعا به فيض رفيع شهادت نائل کرد.خيلی جالب است در مملکتی که هواپيمای 60 ميلياردی پيدا ميشود, خبرنگار را با يک چنين نعش کشی جابجاکنند. احتمالا اگر مقصد به جای بندر عباس , قم بود از بنز خاور استفاده ميکردند.
پِی نوشت : اول اين را نوشتم بعد مطلب الوچه خانوم را خواندم . يه کم تکراری شد ببخشيد
|
|