Saturday, February 04, 2006
جشنواره امسال بی خبر اومد . بی خبر رفت . سهم منزل همخانگی ما فقط مجله فيلم ويژه جشنواره بود و برنامه نمایش فيلمها که خيلی شيک شده . برنامه رو که به آقای همخونه نشون می دادم ازش سوال می کردم فکر می کردی دنيا اينقدر پيشرفت کنه؟ ... فکر میکنم سه روزش رو هر کدوم دو بار از کنار سينما های بهمن و سپيده يا همون کاپری و ديانا گذشتم ... به جز یک غروب تقريبا همش سوت و کور بودند .
جشنواره سال 70 اولين سال محصل نبودن ما بود و همينطور اولين سال دانشجویی ! اون سال با ياسمين - ق اولين جشنواره زندگيمون رو تجربه می کرديم . روز 22 بهمن سينما آزادی - همون شهرفرنگ خودمون که يادش به خير- شايد 10 - 11 ساعت صف وايستاديم برای نرگس بنی اعتماد . بانوی مهر جويی - اولين فيلمش بعداز هامون که بی صبرانه منتظرش بوديم - توقيف شده بود و بجاش فيلم برنده بهترين کارگردانی رونشون میدادن که همين نرگس باشه . همون جشنواره ای که بيضايی با مسافران اومده بود و مخملباف با ناصرالدين شاه آکتور سينما , يادتونه ؟ چقدر کيف کرديم با نرگس . چقدر اشک ريختيم پا به پای آفاق اصلا ... امسال روز پنجم جشنواره غروب از خونه بيرون زدم تا به ياسمين - ق سر بزنم و يک هفته مونده به دنيا اومدن نی نی اش تصوير دوستی قديمی رو در آخرين لحظه های پيش از مادر شدن به خاطر بسپرم ...