Tuesday, September 05, 2006
صبح پای کامپيوتر بودم . پدر و پسر بيدار که شدند ديدم از ديشب با هم قرار گذاشتند که دو تايی برن بيرون . فکرشو بکن قراره تنها خونه باشي در حالی که خونه مرتبه و حتی ظرفهای مهمونی شب قبل رو نه تنها همون ديشب شسته بودی بلکه صبح گذاشتی سر جاشون . رختهای توی ماشين رو هم پهن کرده بودی . يعنی يه عالمه وقت داری با خودت بدون اينکه کارهای نکرده بهت چشمک بزنن ... بعد از مدتها اوقات خوبی رو با خودم گذروندم درست مثل اينکه که يه دفعه سر زده به خودت سر بزنی ! يه وقتهايی فکر می کنم من قرار بود جغد باشم خدا لحظه آخر تصميم گرفت آدم باشی .
خب چه کارها کردم ؟ هنوز پای کامپيوترم . يه کمی چرخيدم توی اينترنت بعد نشستم يه بار ديگه CLOSER رو ديدم و دوباره بسيار از ديدارش لذت بردم . جدا فيلم خوبيه و اينکه دوستش دارم رو اصلا به حساب مکنونات قلبی اينجانب نسبت به بانو رابرتز که قبلا گفتم نذارين ...
بعد يادم اومد خيلی وقته از باربد اينجا ننوشتم . از صبح که بيدار می شه انگار پيچ راديو رو پيچوندی شروع می کنه به حرف زدن . خيلی هم لفظ قلم حرف می زنه ... همونطور که همه انتظارشو داشتند عاشق فوتبال بازی کردنه و البته ماشين . با هرکی که آشنا می شه ازش می پرسه ماشينتون چيه؟ و کسانی رو که باهاشون صميمیت احساس میکنه سوئيچ رو ازشون می گيره می ذاره توی جيبش ! با اين علاقه اش به ماشين و سوئيج فکر می کنم در آينده نگهبان جائی مثل پارکينگ يا گاراژ می شه . ... تمام ماشينهای توی خيابون رو می شناسه برای اولين بار که بی ام و 2002 ديد ازش پرسيديم " اين چه ماشينيه؟ " گفت " بی ام دبليو" گفتيم " از کجا فهميدی " گفت " از چرخها و چراغهاش " . صد تا پرچم رو بلده و به ندرت توشون اشتباه می کنه مثلا پرچم روسيه , هلند و صبرستان رو تا حالا جابجا نگفته اگه متوجه منظورم نشدين يه نگاهی بهشون بندازين .
نکته ديگه اينکه کاملا می تونه لهجه گيلکی رو توی فارسی حرف زدن تقليد کنه که من به عنوان يک آلوچه بانوی گيلانی راستين بهش می بالم .
من خيلی روبراه بودم ولی پست بی خودو بی ربطی شد . برای اينکه قدری به درد بخور بشه آهنگ اين سريال " اولين شب آرامش " رو می ذارمش اينجا اگه شما هم قد من و باربد دوستش دارين , گوش کنيد .
بازسازی کاری هست به همين اسم که قبلا کورس سرهنگ زاده اجرا کرده بود و من متاسفانه ندارمش . باربد اين آهنگ رو حفظه و هميشه باهاش می خونه
به سوی تو - مهران زاهدی