|
Monday, October 02, 2006
سينما پاراديزو دو تا ورژن داره . نسخه اصلی 51 دقيقه طولانی تره . تاجايی که يادمه اينطور خونده بودم که پخش کننده امريکايی فيلم اصرار بر کوتاه شدن فيلم داشت چون معتقد بود اينطوری فيلم برای اسکار بخت بيشتری خواهد داشت . من همه اينها رو 8-9 سال پيش فهميده بودم . فيلمنامه اش رو برای يکی از دوستام کادوی تولد می گرفتم اينطور بهم توضيح داده شد که اين متن کامله . مشخصا بخش برخورد سالواتوره و النا در ميانسالی در نسخه موجود حذف شده .
از سر کنجکاوی تا فردای اون روز که بايد کادوی دوست رو می دادم نشستم خوندمش . فکر می کردم همون بهتر که فيلم کوتاه شد . فکر می کردم اون نسخه ای که ديديم سينمايی تر بود . يا اينکه بعضی از رازها بايد سر به مهر بمونن و اينطوری جذابيتشون بيشتره و از اين حرفها .
ديشب برای اولين بار نسخه کامل رو ديدم ... خيلی حس عجيبی بود . در حالی که بازم سر حرفم هستم که اون نسخه چه می دونم سينمايی تر بود و از اين حرفها ... اما بازم خيلی خوشم اومد . اين نسخه يکی از مشکلات بزرگ منو با اين فيلم حل کرد . توتوی خردسال و توتوی جوان فيلم خيلی دوست داشتنی بودند ( سالواتوره جوان رو قبلش توی بچه های خيابان ديده بوديم يادتونه؟ همونی که کشته می شه ! ) اما هميشه فکر می کردم سالواتوره در ميانسالی انگار هيچ ربطی به گذشته اش نداره . هيچ ردی از اون موجود شيرين و دوست داشتنی توش نيست اونهم با حساسيتی که روی بازيگر نقش ميانسالی اش - ژاک پرن - داشتم خيلی توی ذوقم خورده بود . چون من يک دانه فيلم از اين آقا در جوونی اش - ارثيه فاميلی - دیده بودم که بسيار دوست می داشتم حالا اين آدم نه اون سالواتوره دوست داشتنی بود نه اون چيزی که من فکر می کردم ژاک پرن بايد در ميانسالی باشه . ديدن فيلم ديشب اين دوتا مشکل رو حل کرد . ورژن کامل سينما پاراديزو هم سالواتوره ميانسالش دوست داشتنی است و هم اون چیزی که من دوست داشتم در سيمای ژاک پرن ميانسال ببينم رو داشت .
نکته جالب اين بود که اين دفعه هم مثل تمام دفعاتی که به تماشای سينما پاراديزو نشستم آخرش همون ريختی شدم که سالواتوره توی اون سالن تنهايی موقع تماشای صحنه هايی که آلفردو نگه داشته بود , می شه ! روی صندلی بند نمی شی و اشکی که نمی تونی و نمی خوای جلوی ريختنش رو بگيری . چقدر من اين فيلم رو دوست دارم !
* پی نوشت : بعضی وقتها فکر می کنم بعضی فيلمها رو توی دنيا هيچکس اندازه من دوست نداشته . مثل همين ارثيه فاميلی / خاطرات خانوادگی . کسی اصلا اين فيلم رو يادش می ياد ؟ توی اون دوره ای پخش شد که تلوزيون همش فيلم های ژاپنی نشون میداد نيمه اول دهه شصت !
* پی نوشت بی ربط شايد : به عنوان مادر يک فروند قندی قندی خيلی بيشتر از دفعه های قبل قربان صدقه پدر سوخته بازی های توتوی خردسال رفتم و از تصور اينکه قندی قندی ما در اون سن چه پدر سوخته غير قابل کنترل و پيش بینی ای , خواهد بود قند توی دلم آب می شد .
|
|