|
Monday, October 09, 2006
به دوستم که اومده بود خونمون گفتم: می خوام اين آشپزخانه رو به " اتاقی از آن خود " تبديل کنم . دوستم گفت چه جالب منم فکر می کردم بايد حتما يه ميز تحرير گوشه اتاق خواب مشترکمون بذارم يه گوشه ای از آن خود لازم دارم ... خلاصه خيلی پائين بالا کردم ببينم چطوری می شه با کمترين هزينه ممکن فضای اين آشپزخانه بی قواره رو تغيير داد که اينقدر وقتی نگاهش می کنی فقط ياد کلمه مطبخ نيفتی . توی هفته آخر شهريور آشپزخانه ام رو از بالا تا پائين شستم . بعد هی نگاه کردم ببينم چه کار می شه کرد . در اولين اقدام سفره رو از روی ميز آشپزخونه برداشتم . چون هيچوقت توی آشپزخانه غذا نمی خورديم . در معرض ديد بودن سطح چوبی خود ميز حس بهتری به همراه داشت . بعد پرده آشپزخانه رو عوض کردم . دست آخر پوستر فيلم موردعلاقه ام رو زدم به ديوار آشپزخانه - دو نقطه دی -
... حالا آشپزخانه ام رو خيلی بيشتر از قبل دوست دارم ... البته با اون " اتاقی از آن خود " که توی ذهن من بود خيلی فرق داره ... درست تر گفته باشم " اتاقی از آن خود " نيست اما تاحدی " آشپزخانه من " هست ...
من هنوز کتابی که ويرجينيا وولف به همين عنوان نوشته رو نخوندم . به راهنمايی خودم چند شب پيش از کسی کادوی تولد گرفتمش ... فقط رسيدم يه نگاه سرسری به مقدمه اش بندازم . هنوز نمی دونم تصور من از اتاقی از آن خود با تصور نويسنده از همچين چيزی چقدر باهم فرق دارند . و همينطور کاربردش !
***
اگه مثل من آهنگهای جدید هنگامه رو ندارين می تونين از اينجا دانلودشون کنيد . باربد دو سال پيش که خودش چند ماهه بود که آلبوم اولش در اومده کلی عاشقش شده بود . طوری که هر وقت که شبکه های فارسی زبان کليپ هاشو نشون می داد آقای همخونه به شوخی می گفت: " به به عروس گلم " فکر نمی کردم باربد هنگامه رو یادش مونده باشه ولی الان که کليپ های جدیدشو نشون می ده باربد بازم با همون علاقه می شينه می بینه .
|
|