Monday, December 04, 2006
شد 12 سال که رفت . با پای خودش هم رفت که اگه نمی رفت شاید روزی هزار بار آرزوی رفتنش بود . نمی دونم چرا يه دفه اينقدر يادش افتادم . يادمه رفتنش بيشتر از اينکه ناراحتم کنه عصبانی ام کرده بود . اينکه چه يه دفه عزيز شده ... اگه اشکالی نداره چيزی نپرسيد ... بجاش اينو گوش کنيد که خيلی دوست داشت و براش طلب آمرزش و آرامش کنيد که آدم خوبی بود ولی قدر خوبی های خودش رو ندونسته بود .