در بازی های آسیایی امسال بدعتی گذاشته شد. حتی یک دقیقه از بازی های تیم فوتبال را تا الان نگاه نکرده ام . این یعنی چی؟ حالم بده ها! ولی همش یاد اون جمله شاهکار عابدزاده می افتم تو سالگرد بازی ایران استرالیا که تو مصاحبه تلویزیونیش گفت: ما ورزشکارا همه هدفمون اینه که سرود کشورمون رو به اهتزاز در بیاریم! خدا حفظش کنه . خیلی دروازه بان بود.
اولین مورد تاریخی ثبت شده از کاربرد سر و زبان آقای همخونه در سن سه سالگی بوده. با ابوی ظاهراً رفته بودیم تو خیابون که چشمم میخوره به یه دونه از این ماشین پدالی ها و به ابوی میگم : پدرجون! شما کوچولو بودی بابات برات از این ماشینا خریده بود؟ و ابوی برای جلوگیری از تکرار تاریخ گفته: نه پسرم . نخرید. و من گفته بودم : چه بابای بدی داشتی! و یک ساعت بعد در خانه مشغول بازی با ماشین پدالی بودم.
برای اینکه بدانید دنیا دار مکافات است به این مکالمه که دو روز پیش انجام شده هم توجه کنید:
من : باربد! بابایی برای تولدت چی دوست داری؟
باربد: بریم سرزنین(سرزمین) عجایب!
من : نه پسرم برای تولد باید یه چیزی بخریم . سرزمین عجایب که کادو نیست.
باربد: پس برام یه ماشین رونیز نارنجی بخر
من : پسرم نمیشه! من پول ندارم.
باربد: ( با لحنی سرشار از مهربانی و اعتماد به نفس ) نه بابایی! پول ندارم حرف بدیه! بخر!
من : باربد! میشه همون بریم سرزمین عجایب؟
باربد: باشه! رونیز بگیر باهاش بریم سرزنین عجایب.
پدر! منو ببخش! غلط کردم!
باربد وای به حالت! نوه ام احتمالاً سه سالگی ازت جت اختصاصی میخواد!