حال کوه نازنین ترانه خوب است
این جمله و این عکس را مازیار عزیزم از دیدار ایرج جنتی عطایی ارمغان آورد. مردانگی و همت این برادر گل مرهمی است بر کابوس هایی که رفت. آقای ترانه! جای یار دبستانیت همیشه سبز! راستی کدام یک از ما کلامی از تو را برای خود خودمان تا به حال زمزمه نکرده ایم؟ کدام یک از ما؟ چراغ خورشیدواره چشم تو روشن آقای ترانه!
مثل تو، مثل یه کفتر
مثل من، مثل یه کودک
مثل من، مثل یه شاخه
مثل تو، مثل یه پوپک
مثل پروانه ای در مشت
چه آسون میشه ما رو کشت
قریه تا قریه اشک، ستاره تا ستاره سرد
غریبه تا غریبه ترس، مترسک تا مترسک درد
ما رو باقطره اشکی، میشه لرزوند و ویرون کرد
ما رو با بوسه شعری، میشه ترانه بارون کرد
مثل تصویر ماه تلخ تبعیدی
که رو تالاب این پس راهه افتاده
مثل این ساکت دل گیر آواره
که تن وا کرده رو دلتنگی جاده
تو این بیداد پهناور، تو این شب راه سرتاسر
نه یک دست و نه یک آغوش، نه یک سنگ و نه یک سنگر
پناهی نیست جز آواز! رفیقی نیست جز دیوار!
کجایی؟ ای چراغ عشق! منو از سایه ها بردار
مثل پروانه ای در مشت
چه آسون میشه ما رو کشت
ایرج جنتی عطایی