Wednesday, January 03, 2007
شب دوباره بر سرم آوار شد
بین ما هر پنجره دیوار شد
آن که اول نوشدارو می نمود
برلب ما زهر نیش مار شد
عیب از ما بود از یاران نبود
تا که یاری یار شد بیزار شد
یاوری ها بار منت شد بدوش
دست ها آغوش نه، افسار شد
عاقبت با حیله سوداگران
عشق هم کالای هر بازار شد
آب یکجا مانده ام، دریا کجاست
مردم از بس زندگی تکرار شد
اردلان سرفراز – تهران 1357
یک پیام شخصی برای یک WIP )VIP وبلاگی!) : وبلاگ ها صورتکهایی هستند که ما برای خودمان درست کرده ایم. با خودم می گفتم بهتر است دیگر این صورتکها را بر نداریم تا معلوم نشود شبیه ادعاهایمان نیستم. اما امشب باورمان شد تو دوست داشتنی تر از صفحه دوست داشتنی ات هستی با حرفی برای گفتن و حرفی برای شنیدن. تلخی این همه خانه پوچ پشت صورتکهای بزک کرده وبلاگی به پیدا کردن یکی از جنس تو می ازرد. ولش کن! ترکیب بی نظیر کله پاچه و داریوش و ترانه و نخودچی را عشق است. دو تا و نصفی ساکن این خانه ازامشب یکی به رفقایشان اضافه کردند. ترانه اردلان هم تقدیم به گل روی شما که خوب ترانه می فهمی. از ریشه تا همیشه بود نه سال صفر.