Saturday, January 06, 2007
در مراسم چهلمین روز، بابک صحرایی نوشت و حامی خواند: ای بزرگ موندنی خدا نگهدار! آفرین به غیرتتان که خواسته اش را بالاخره به ثانیه ای انجام دادید. برادران شهرداری دستشان بابت برگزاری این یادواره درد نکند. اما امروز تازه فهمیدیم بزرگترین کار بابک بیات ولایت عشق است و چند جایزه فجر و خانه سینما و دنیای تصویربه خاطر موسیقی فیلم. این وسط هم دو سه بار از زبان مدعوین در رفت و 2 بار اسم جنتی عطایی و 2 بار هم نام داریوش را بردند.
جواب های هوی است.پس هم رخت عزا را در می کنیم و هم یک خاطره می شنویم از چند جوان آینده دار 30 سال پیش: شعر ایرج جنتی عطایی، موسیقی بابک بیات و صدای ناصر صبور:
تو میگی بدون من دنیا برات زندون تنگه
من میگم:بگو عزیزم! تو دروغاتم قشنگه
نام بابک بیات و ایرج جنتی به ترانه نوین دوخته شده و عشق ترانه هم به روح تک تک ما. حالا تشریف ببرید خودتان را پاره کنید حضرات متولی! این زمزمه ها عمرش از خواب و خیال های شما هم درازتر است. مرد جگر سوخته ترانه ما از بغض ناگزیرش بود که بهترین موسیقی سریال های شما را ساخت. در گوشتان هر چه می خواهید فرو کنید، اما سالها فرزندان این سرزمین با ترانه هایی که می خواهید دفنشان کنید گریسته اند و رقصیده اند و عاشق شده اند و به کوری چشمتان این رشته سر دراز دارد! خسته نباشی بابک جان. خوب بخوابی. مرسی از این همه عشق که برایمان جا گذاشتی. دوستت داریم و فراموشت نمی کنیم. قول مردانه!