|
Tuesday, January 09, 2007
باربد مثل همه بچه های شيطونی میکنه . در شيطنت هم بسيار خوشفکره . با خونسردی کامل می تونه کاری کنه که گاهی از شدت عصبانيت به آستانه انفجار برسی ... مثل همه مامانها عصبانی می شم , گاهی لازمه نشونش بدی که عصبانی شدی برای اینکه کاری رو تکرار نکنه يا اينکه داره کار بدی رو تکرار میکنه که بايد يادش بندازی دفعه قبل چطوری شد ... نمی زنمش هميشه سعی میکنم اين گفته دکتر مجد یادم باشه که" بچه هاتون رو نزنیین و هر وقت اینکارو کردین یادتون باشه که هيچ حيوانی بچه اش رو تنبيه بدنی نمی کنه " , بهش حرف بد نمی زنم فحش نمی دم چون به سرعت در حال بزرگ کردن دايره لغاتش هست و اصولا فکر می کنم مادرانی که با فحش دادن و تحقير کردن بچه عصبانيتشون فروکش می کنه , بدون اینکه خودشون متوجه باشن دارن این روش رو به بچه هاشون هم ياد می دن و اصلا اين روش برای هيچ آدمی برازنده نيست . از هيچ لولویی نمی ترسونمش ... به هيچ عنوان چون به هر حال دست آدم يه روزی رو می شه , هميشه فکر کردم ماندگار ترين روش اینه که بهش بگی مثلا اینکار کار بدی چون خطرناکه و باعث فلان آسيب می شه يا اينکه فلانی رو ناراحت و غصه دار می کنه ...
اما کاری که من می کنم گاهی از همه اینها بدتره وقتی همه راه حل ها به بن بست می رسن صدا و لحنم تغيير می کنه بعد تن صدام هی بالا و بالاتر می ره جيغ نمی زنم ها !داد می کشم , گاهی به خودم میام می بينم دارم عربده می کشم . طوری که اگه بيرون در بايستيد اينطور می شنويد که زنی با بلند ترين صدای ممکن که نگرانت میکنه که هر آن ممکنه خفه بشه , رگ مغزش پاره بشه یا قلبش از حرکت بايسته داره یه جمله ساده رو خطاب به بچه اش میگه مثلا یه چیزی مثل اینکه " مامی اینو از اينجا بردار "
خودمو اينطوری توجيه می کردم که خب عصبانی ام کرده . اما وقتی اينو دیدم , راستش حالم بد شد . خوب که فکر میکنم می بینم خیلی وقتها کاری که باربد کرده اینقدر ها هم بد نبوده و عصبانيتی که من بروز می دم هيچ تناسبی باهاش نداره ... و بدتر ازهمه این بودکه نتونستم از زير این در برم که خيلی وقتها باربد داره بهانه دست من میده برای بروز عصبانيت ! مثل اینکه توی خونه ای که پر از گازه کبريت بکشی . يه وقتهايی سرکردن تمام روز با يه بچه کار خيلی سختی می شه خیلی وقتها اين عصبانيت ذره ذره جمع می شه که اينطوری بروز می کنه حتی اینو هم می دونم ولی پيش اومده مواقعی داد و فرياد من حتی با مرور هر چی که صبح گذشته هم قابل توجيه نيست . خجالت کشيدم و الان که شما دارين اینهارو می خونید بيشتر هم خجالت می کشم اما اینجا نوشتم که هر وقت اینطوری شد يادم باشه که این رفتار شرم آوريه متوجهش هستم و حتی نوشتمش پس تکرارش نکنم .
مادر تمام وقت بودن کار سختيه و در بهترين وضعيت هم مسائل خودشو داره .
|
|