|
Saturday, March 31, 2007
جناب آقای شعبان بی مخ
لطف کرده بودید خودتان یا یکی از نوچه هایتان برای مطلب حقیر در پاسخ به نقد شاهکار سینماییتان کامنت گذاشته بودید. اما باید عرض کنم.
1- نویسنده دیگر این صفحه برای شما کامنت گذاشته بود، نه من. نام من آلوچه نیست. پای نوشته هم معلوم است. ان شاءالله خدا علاوه برقدرت نوشتن موهبت خواندن زبان فارسی را به زودی به شما اعطا فرماید. ببخشید اگر شما و اعوان انصارتان را با هم جابجا گرفته ام. بالاخره اسم که نداری یعنی وجود نداری و باید حدس زد. البته الحمدالله همه با هم برادر و کاملا برابرید.
2- بنده جسارت نقد شما را بر خلاف نویسنده دیگر این صفحه به خود نداده و نمی دهم . چون سالهاست خدمتتان ارادت دارم و محتوی مردانگی پنهان شده داخل شلوارتان که شامل بیسیم و دست بند و کلت و پنجه بکس است را یادم نرفته است.
3- شخصاً بسیار هم از ساخته شدن این شاهکار خوشحالم که آدمها به جای عربده کشیدن در سخنرانی های دانشگاهی و صندلی پرت کردن و نام فک و فامیلشان را داد زدن، با زبانی جدید حرفشان را بگویند.
4- تبریک عرض می کنم که باور کرده اید به عنوان اراذل جامعه امکان اصلاح و پیشرفت دارید. ما هم از روز اول همین را عرض می کردیم. هر چند می دانید و می دانیم که هنوز هم زیاد عصبانیتان کنند حرف آخرتان همان محتوی مردانگی است که عرض کردم.
5- این حقیر معلوم است که فیلم شما را دیده ام. فیلم راه و بیراه را هم در جشنواره دیده ام. به احترام اکبر عبدی تا سنگلج هم رفته ام و سه ساعت رو حوضی تحمل کرده ام . نام مبارک شما که این وسط اصلاً دیده نمی شود برای فیلم ندیدن.
6- متاسفانه در هیچ نشریه ای سابقه ندارم. پیشرفتم هم مثل شما طوفانی نیست که از عربده و چاقو و پنجه بکس و فحش مکتوب به این مرتبه برسم. برخلاف شما که 600 میلیون برای استعداد بی نظیر فیلم سازی تان هزینه شده، کسی 600 هزار تومان هم نداشت قرض بدهد کتابم را چاپ کنم. تا به حال هم دوربین 35 را از بالای تاور کرین پایین ننداخته ام. پس چیزی هستم در حد هیچ.
7- باز هم تاکید می کنم که بنده با نقد کردن فیلم شما و فیلم 300 کاملاً مخالفم و فکر می کنم تنها جای دیده شدنش همین دعواهاست. امیدوارم اثر بی نظیرتان به فروشی بی نظیرتر رسیده و رکورد فروش نمایشهای تئاتر گلریز و گنج قارون و آتش بس و کلاه قرمزی را سریعاً بشکند.
بنده بر خلاف شما جامع العلوم والهنر نیستم. فقط شعرهای بند تنبانی می نویسم و برای کسی هم نمی خوانم .اما به افتخار شما و زبان جدید گفتگویتان این یکی را تقدیم می کنم به آنها که رفتند تا این مرز حفظ شود و فرزندانشان آسوده زندگی کنند:
ای که با لاف اتم می تازی
صف بنزین و غذا یادت هست؟
تو که عمریست فقط می بازی
قطعه های شهدا یادت هست؟
چون به آزادگیت می نازی
بچه های اسرا یادت هست؟
قصه فتح جهان می سازی
کربلا وعده ما، یادت هست؟
تا کجا با وطن من بازی؟
واقعاً نام خدا یادت هست؟
|
|