|
Tuesday, July 24, 2007
یه وقتهایی ملنگول الکی خوش بیدار می شی عضلات صورتت همینطوری بی خودی منبسطه ! میری روی وزنه کم نشدی ولی همینقدر که زیاد نکردی بر ملنگولیتت اضافه میکنه ! با خودت مرور میکنی یادت نمی یاد اتفاق خوب خاصی افتاده باشه یا اینکه اتفاق خوب خاصی منتظرت باشه خب همینطوری حالت خوبه ! خیلی خوبه که خوبه بی خیال دلیل و مدرک منطقی! برو حالشو ببر...
یه وقتهایی مثل امروز نگران و آشفته بیدار می شی ! خودتو توی آینه نگاه میکنی هنوز ابروهات به هم گره خورده . فکر میکنم حتما توی خواب هم همینطوری اخمات توی هم بوده . بعد یادت می یاد خواب دیدی ... خواب مادربزرگتو دیدم توی تلویزیون! انگار که فیلم خانوادگی تونو مثلا بی بی سی داره پخش میکنه ! بعد با خودت فکر میکنم مادر بزرگت رفته, نکنه قراره کسی رو ببره ! اصلا سعی نمیکنی یادت بیاد توی قاب تلوزیون کدوم یکی ار افراد خانواده کنار مادربزرگت بودند ... بعد دوباره یاد اخمای توی هم صورتت میافتی دقت میکنی می بینی عضلات صورتت از این همه انقباض انگاری درد گرفته ... فکر میکنی مگه به چی فکر میکردم وقتی می خوابیدم ؟
.... نگرانی ها یکی دو تا نیستند ... به تغییر تحولی فکر میکنم که اتفاق خواهد افتاد ولی مقدماتش فراهم نشده هنوز! خب اینکه چیزی نیست حل می شه ! به دوست داشتنی ترین زنی که در زندگی باهاش آشنا شدی و دو ماه گذشته این شانس رو داشتی که یک روز در میون روزی یک ساعت وقت ناهار باهاش پچ پچ کنی و فکر میکنی آستانه صبر و تحمل آدمها چقدر می تونه باشه ! به همسایه قدیمی وبلاگشهرت فکر میکنی که بعد از مدتی بی خبری و سراغ گرفتن از این و اون آخرین خبری که بعد از 13 روز از خودش می ذاره عین پتک روی سرت فرود اومده ! فکر میکنی یعنی الان حالش چطوره ؟
یاد مطلب آیدین آغداشلو با عنوان "دو عکس "به تاریخ دی ماه 1369 در ویژه نامه صدمین شماره مجله فیلم می افتی یادت می یاد یه بار برای همخانه ات کامنتش کردی ! فکر میکنی کسی که درگیر ماجراست واقعا در مورد همچین نوشته ای چی فکر میکنه ؟ در باره ی اون دو تا عکس چی نظری داره ؟ وقتی از بحران فاصله میگیره چی ؟ بعد فکر میکنی شاید یه باری حوصله ام اومد اون مطلب رو توی یه پست مستقل تایپ کنمش و بذارم اینجا ! ... بعد فکر می کنی چند نفر از جماعت وبلاگ خوان و وبلاگ نویس حال حاضر مثل تو, توی دی ماه 69 هر روز به کیوسک روزنامه فروشی برای خریدن شماره صد مجله فیلم سر میزدند ... چند نفرشون فکر میکردند ویژه نامه فیلم مثل شماره های عید و جشنواره باید حداکثر 50 تومن باشه و مثل توی کسری تا 85 تومن یعنی 35 تومن رو به روزنامه فروش بامرام محله شون بدهکار شدند؟ اصلا چی میگفتم ؟ سر و ته حرفهام و همینطور نگرانی های ریز و درشتم رو گم میکنم ! بی خیال ! بر میگردم !
|
|