|
Tuesday, July 31, 2007
بالاخره قرداد بستیم ... با سه برابر پول پیش فعلی , بیشتر از دو برابر اجاره ماهانه فعلی برای خونه ای نصف مساحت منزل کنونی !!!!!! کمی تا قسمتی شهر نشین می شویم و از بیابان خدا و همچنین هتل مامان فاصله میگیریم اگه به همسایه های مجازی و حقیقی مون بر نمی خوره باید بگم اینقدر بدونید که فقط از زیر پونز نقشه تهران در اومده وارد محدوده شهری شدیم کماکان از مرکز شهر بسیار دوریم ! عوضش همسایه های هیجان انگیز ناکی داریم چه توی ساختمانمون چه یک کوچه بالاتر !!!! هنوز نمی دونم چطور قراره توی یک خونه 59 متری جا بشیم ولی خونه رو و همینطور امکاناتش رو دوست دارم . آخرین لحظه وقتی داشتیم می رفتیم بنگاه متوجه شدم که اگه تا 5 شنبه صبر کنیم امکان گرفتن خونه ای تقریبا با همین ابعاد 5-6 متری بزرگتر و نوساز با همین پول پیش و تقریبا نصف این پرداخت ماهانه موجوده ولی راستش دیگه اعصاب اینکه صبر کنیم آیا صاحبخونه محترم ما رو می پسنده یا از مدل لباس پوشیدنمون خوشش می یاد یا به این شک می کنه آیا زن و شوهر هستیم واقعا یا نه رو نداشتم و مهتمتر اینکه این حقیقت رو می تونه درک کنه که اگر مستاجر یک پسر بچه سه سال و نیمه داشت اصلا معنیش این نیست که خونه تون در اختیار یک تراکتور بالقوه قرار میدین !!!! فکر شو بکنید قندی قندی ما و تراکتور ! باور میکنید دقیقا همه اینهایی که گفتم توی این مدت مسئله ساز بوده !؟
من برم اسبابامو جمع کنم در کمال خونسردی در تمام این سه ماه هیچ غلطی در این راستا نکرده بودم !
|
|