Sunday, December 02, 2007
حال بیمار عسل و مربایمان که دو روزیه برگشتند سرکارشون خوب می باشد ... شاید هم سعی میکنند از راه دور دل ما رو ریش نکنند واقعا نمی دونم زخمشون در معرض سرمای شدید اونجا چه وضعی داره امیدوارم همون قدر که میگن همه چی روبراه باشه ... روز آخری که تهران بودند با یک تور یک روزه طبیعت گردی و جنگل نوردی راهی جنگلی در 5 کیلومتری چالوس شدیم ... یا اوضاع سلامتی شون خیلی بهتر بود یا خیلی بابای باغیرتی هستند یا هر دوش ! به هر حال تمام مسیر پیاده روی برگشت باربد روی شونه های ایشون خواب بود طوری که وقتی رسیدیم خونه باورم نمی شد بخیه هاشون مشکل خاصی پیدا نکرده ...
***
خب راستش اصلا یادم نمی یاد دقیقا از کجا شروع شد . شاید از رفاقت ناگهانی خانوم همشیره اینجانب با همسایه ی وبلاگشهرمون که طبقه سوم همین آپارتمان ساکنن! یوهو به خودمون اومدیم دیدیم هفته ای یک شب اینجا زنونه می شینیم به گپ زدن و گاهی کمی تا قسمتی حال و حول ! ... باربد رو هم سر ساعت می خوابه گاهی هم می خوابونیمش ... اسم این شب ها رو گذاشتیم "لیدیز نایت " !... همون "بی مرد پلا"ی ما رشتی ها ! البته گاهی بسته به حال و هوای موجود" لیدیز نایت" ما بیشتر از هرچیز به نشست "گربه های زیر شیروانی" شبیه می شه! آخرین "لیدیز نایت" دوشنبه قبل از تولد و البته بستری شدن فرجام بود ... طی دو هفته گذشته که فرجام تهران بود همش مشتاقانه می پرسید پس این "لیدیز نایت" چی شد ؟ بعد محبور بودیم توضیح بدیم که "لیدیز نایت" روی تمام حروف "لیدیز" تاکید می کردیم ... و فرجام لوچ میکرد و متوجه نمی شد که خب من که با همه ی این لیدیز دوست و رفیق می باشم چرا پس من نباشم؟ آقای همسر خانوم طبقه سومی رو نمی دونم , جلوی روی من که چیزی نگفتند تا حالا ! راستش با خودمون فکر میکنیم ما که کاری نمیکنیم ... بعد فکر میکنم خب اگه خانوم یکی از این آقایان ماموریت بود و قرار بود هفته ای یک شب همه آقایان اونجا جمع بشن ما خانومها بالاخره بعد از چند هفته چطوری برخورد میکردیم؟ چقدر دلمون می خواست ما هم بریم؟ راستش جواب درست این سوال رو ندارم ... مخصوصا اگه خودم با همه اون آقایان دوست و رفیق بودم.
فکر میکنم در اون صورت لیدیز نایتمون هفتگی مون رو به همون شب منتقل میکردیم! دو نقطه دی !!
به هر حال امشب در منزل ما بعد از سه هفته لیدیز نایت بر قرار می باشد ... یک فروند لیدی به عنوان مهمان افتخاری امشب رو می یان تهران پیش ما باشن و فردا بر میگردن !
----------------
* پی نوشت : نوستول می فشانیم به سلیقه ی شخصی و با مسولیت خودمان در این لیدیز نایت ! اگر بخواهید بدانید تا کجا پیش رفته ایم شما را به یکی از ترانه های فیلم بچه های خیابان مهمان می کنیم ... تنها ترانه ای ایست که از فیلم به لطف خانواده آونگ خاطره های ما در اختیار داریم تا بقیه را کی به ما برسانند . اگر یادتان نمی آید پسرکی می خواندش که پیراهن راه راه پوشیده بود و وقتی آواز میخواند دلش به هم می خورد . همانی که صدایی آسمانی داشت !
Parlanno parlanno