|
Sunday, February 03, 2008
هر روز که از رنگ هوای پشت پرده ضخیم پرده معلومه داره برف می باره می دونم خبر بدی در راهه ! یوهو هول برم می داره , دیشب مامان و بابا پیشم بودند , خب خدا رو شکر ! همه خوبند , حتی خواهر کوچیکه امتحاناش تموم شده اینجاست و دیشب بعد از مدتها با خواهر ها توی یه اتاق خوابیدم. می مونه فرجام, بلافاصله زنگ می زنم می گه اونور هم حسابی داره می باره ! صداش سلامته ! نفس راحتی میکشم . بابا اینا رو راهی میکنم برند باربد رو با خودشون سر راه می برند می رسونند مهد ؛ پای اینترینت که می نشینم می بینم خبر بد اینجاست ! نفسم بند می یاد ! باورم نمی شه ... چرا؟ احمد بورقانی ؟ !!!!
یکی دو تا جعبه روزنامه دارم توی انباری . فکر میکنم تمام شماره های "نشاط" ... "عصرآزادگان" ... "نوسازی" ... که همه پشت سر هم در اومدند به جای "جامعه" ! و پراکنده شماره های مختلف "خرداد"," صبح امروز" آخرین شماره "سلام" ... "نوروز" ... "بهار" ... تمام روزنامه های روزهای آشوب بعد از 18 تیر 78 از یک جایی به بعد تا آخرین شماره مجله ای که اسمش الان به خاطرم نمی یاد فکر میکنم "پیام امروز" بود! شاید حرفه ای ترین و خواندی ترین مجله سیاسی تا اون زمان ... همونی که درست قبل از اینکه حکم توقیفش بیاد توی بهاریه شماره نوروزش نوشته بود که اوضاع به گونه ایست که بهتره مدتی انتشارش متوقف بشه ! عید اون سالی که یک سری روزنامه فله ای توقیف شدند شماره های ویژه نوروزشون آخرین شماره شون بود .
پشت همه اینها پشت این موج , پشت اون دوران طلایی , تا جایی که من می دونم و یادم می یاد یک نفر ایستاده بود ... بی ادعا ... بدون جنجال ... بدون خونمایی ! معاون مطبوعاتی عطالله مهاجرانی وزیر ارشاد چهارساله اول دولت خاتمی , احمد بورقانی ! همونی که برکناری اش بعداز رای نیاوردن استضیاح شاید باج وزیر بود به منتقدین ! و از وقتی از معاونت مطبوعاتی رفت توقیف های فله ای شروع شد.
یعنی تاریخ این نام رو اونطور که شایسته است به خاطر می سپره ؟!
این زمستان سرد و برفی و دوست نداشتنی تازه به نیمه رسیده, هیچوقت در زندگی اینقدر آرزومند بهار نبودم !
|
|