آلوچه خانوم

 






Monday, May 12, 2008

Qomology

اگر اوقات فراغتتان بالای خط فقر باشد و این صفحه را سرحوصله خوانده باشید، می دانید که بنده محل کارم کارخانه ای است در بیابان که از شهر خون و قیام می گذرد. راستش من اهل روزمره نگاری نیستم، اما بعد از چند نوشته ملال انگیز غصه آور، ثواب دارد کمی ناپرهیزی کنیم. بنابراین از کشفیاتم در این مدت از قم و حومه برایتان می نویسم.
قم علیرغم این که یک مرکز بزرگ مذهبی و سیاسی است، اما شهری است مثل شهرهای دیگر با یک سری ویژگی. البته چیزهایی که خواهید شنید احتمالاً بیش از این که ویژگی های قم باشد، چیزهایی است که من را تحت تاثیر خودش قرار داده و بینی و بین الله ربطی هم به حساسیت های مذهبی و سیاسیش ندارد. مطالبی که عرض می کنم به هیچ وجه جنبه شوخی یا خدای نکرده تمسخر نداشته و بابت خندیدن عده ای معلوم الحال به این مسائل بنده رسماً عذر خواهی می کنم، اما واقعی بودن این نکات به هیچ وجه تقصیر من حقیر نیست. لطفاً ما را به دلیل نوشتن این نوشته فیلترتر نکنید. مرسی. اما قم:

1-موتور سیکلت: قم امروز به یک قطب صنعتی و اقتصادی تبدیل شده و در این میان موتور سیکلت به دو دلیل در آن جایگاه ویژه ای دارد. اول این که اگر به فهرست واحدهای صنعتی فعال در استان قم مراجعه کنید تولید کنندگان موتور سیکلت پس از تولید کنندگان دمپایی پلاستیکی رتبه دوم را در اختیار دارند و دوم این که به دلیل نیاز شدید به نیروی کار ساده و نیمه حرفه ای، قم تبدیل به یک قطب مهاجر پذیر شده که علاوه بر مجاورت یک مکان مقدس، شغل و درآمد نیز در آن وجود دارد. کلاً در شهر قم شما کمتر با یک قمی اصیل برخورد می کنید. زبان رایج معمولاً ترکی و شمالی است و برادران عزیز کارگر پس از ورود به استان و دریافت اولین حقوق، با حدود 50 هزار تومان اقدام به خرید یک خط تلفن همراه اعتباری، یک گوشی کارکرده و پرداخت قسط اول یک موتور سیکلت وطنی با موتور چینی نموده و از این جا به بعد مراتب کلاس و مدرنیته را با سرعت نور طی می کنند. قم شهر موتور سیلکت ها است با راننده هایی که فقط دو کار بلدند 1- گاز بدهند. 2- جلویشان را نگاه کنند. همین! از یک موتور سیکلت سوار در قم انتظار ترمز کردن یا نگاه کردن به اطراف را در هیچ وضعیتی نداشته باشید. حتی اگر با سرعت 5 کیلومتر از فرعی به اصلی نزدیکتان می شود. این قضیه در روستاهای اطراف جالبتر هم می شود. بیشترین مرخصی کارگرهای کارخانه ما مربوط به تصادف موتور آنها با موتور هم ولایتی هاست. این قضیه تصادف موتور با موتور که به نظر من بیشتر شبیه هدف گیری است تا تصادف، غالباً در جاده های فرعی روستا اتفاق می افتد که حداکثر ساعتی 5 وسیله نقلیه از آنها عبور می کند و شما در جاده های ترانزیت منطقه کمتر شاهد تصادف دو کانتینر با هم هستید.

2-چادر: شاید قم یکی از تنها شهرهایی باشد که حضور یک خانم بدون چادر در آن هنوز عادی نیست. دومین مورد مرخصی کارگری کارخانه ما مربوط به کارگرهای مهاجر همشهری آلوچه خانوم است که بعد از چند ماه سکونت در استان برای حفظ آبرو مرخصی می گیرند تا بروند زن چادر نپوششان را که حرف و ربطی برایش در آمده طلاق بدهند و برگردند. چیزی که من این وسط نفهمیدم عادت همکاران خانم ماست که خدا کند لااقل این پست را نخوانند. خانم های همکار ما که هر روز با آژانس مسافت طولانی قم تا کارخانه را می آیند و عصر ها هم با همان آژانس برمی گردند، هنگام رسیدن به در کارخانه چادرهایشان را بر می دارند و در کارخانه با مانتو و مقنعه کار می کنند و بعد از ظهر دوباره موقع سوار شدن به ماشین چادرشان را سرشان می کنند و می روند. وقتی می پرسم شما که با مانتو مشکل ندارید چرا خارج از کارخانه چادر سر می کنید جواب می دهند: " آخه زشته!" و وقتی می پرسم خوب اگه زشته پس چرا توی کارخانه و جلوی کارگرها چادرتان را سرتان نمی کنید پاسخ می دهند:" آخه زشته!"

3-ان شاءالله!: من به دلیل کارم با تعداد زیادی تولید کننده و فروشنده و واسطه سر و کار دارم که باید یک لیست نجومی از اقلام مورد نیاز کارخانه را مرتباً سفارش داده و تهیه کنم. کارخانه ما در یک شهرک صنعتی بسیار پیشرفته قرار گرفته که تنها نقایصش نداشتن اینترنت ADSL، نبود مهمانسرا و مرکز خرید، نبود سرویس ایاب ذهاب تا شهر، نداشتن آب تصفیه شده و کمبود شدید آب تصفیه نشده، نداشتن لوله کشی گاز و ممنوع بودن خرید و فروش سوختهای فسیلی از طرف ستاد مبارزه با قاچاق کالا( آقایان فکر می کنند ما برای رساندن کوره هایمان به دمای 400 درجه هر روز دسته جمعی به کوره " ها" می کنیم احتمالاً) و نداشتن پست آتش نشانی است. البته ماه پیش که یکی از کارخانه های مواد نفتی آتش گرفت و آتش نشانی قم بعد از یک ساعت رسید و دو ساعت طول کشید تا آتش را خاموش کند ما خدا را شکر کردیم که با آتش نشانی بندرعباس طرف نیستیم. خلاصه که از فرط وفور امکانات هر روز باید از شیرمرغ تا جان آدمیزاد را سفارش بدهی تا کار تعطیل نشود. وقتی هم که به طرف سفارشت را می دهی یکی از این دو پاسخ را می شنوی: چشم یا ان شاء الله! و خدا نکند که معنی دومی را ندانی. چون بعد از 5 ماه برنامه ریزی سفارشات و اعصاب خوردی و تعطیلی کار بالاخره می فهمی ان شاءالله در قم مترادف همان عمراً خودمان است یا اگر معنی دقیقش را بخواهید می شود این: "ببین عزیزم! شما الان کارت گیره و من نمی تونم بگم نه که بری از یکی دیگه بخری. منم که سفارشتو ندارم. پس این قدر منتظر بشین تا من بتونم بهت سفارشتو تحویل بدم!"

4-عین این جمله روی پیشخوان رستورانی که غذایمان را از آن تهیه می کنیم نوشته شده و عکسش را هم جهت اطمینان روی موبایلم دارم:" مشتری گرامی! رستوران از گم شدن گوشی تلفن همراه شما در سالن جداً معذور است!" روز اول که از این جمله عکس گرفتم و به همکارانم نشان دادم همه دسته جمعی خندیدند و گفتند: " یعنی تو واقعاً نمی فهمی این جمله یعنی چی؟!"

5-مشتی: این خودش یک پست کامل است. بگذارید اگر این نوشته حوصله تان را سر نبرده بود، دفعه بعد از مشتی بنویسم. اگر برده بود هم که ببخشید. با ما تماس بگیرید!

 فرجام | 9:13 PM 






Comments: Post a Comment






فید برای افزودن به ریدر


آلوچه‌خانوم روی وردپرس برای روز مبادا


عکس‌بازی


کتاب آلوچه‌خانوم


فرجام




آرشیو

October 2002
November 2002
December 2002
January 2003
February 2003
March 2003
April 2003
May 2003
June 2003
July 2003
August 2003
September 2003
October 2003
November 2003
December 2003
January 2004
February 2004
March 2004
April 2004
May 2004
June 2004
July 2004
August 2004
September 2004
October 2004
November 2004
December 2004
January 2005
February 2005
March 2005
April 2005
May 2005
June 2005
July 2005
August 2005
September 2005
October 2005
November 2005
December 2005
January 2006
February 2006
March 2006
April 2006
May 2006
June 2006
July 2006
August 2006
September 2006
October 2006
November 2006
December 2006
January 2007
February 2007
March 2007
April 2007
May 2007
June 2007
July 2007
August 2007
September 2007
October 2007
November 2007
December 2007
January 2008
February 2008
March 2008
April 2008
May 2008
June 2008
July 2008
August 2008
September 2008
October 2008
November 2008
December 2008
January 2009
February 2009
March 2009
April 2009
May 2009
June 2009
July 2009
August 20009
September 2009
October 2009
November 2009
December 2009
January 2010
February 2010
March 2010
April 2010
May 2010
June 2010
July 2010
August 2010
September 2010
October 2010
November 2010
December 2010
January 2011
February 2011
March 2011
April 2011
May 2011
June 2011
July 2011
August 20011
September 2011
October 2011
November 2011
December 2011
January 2012
February 2012
March 2012
April 2012
May 2012
June 2012
July 2012
August 20012
September 2012
October 2012
November 2012
December 2012
January 2013
February 2013
March 2013
April 2013
May 2013
June 2013
July 2013
August 2013
September 2013
October 2013
November 2013
December 2013
January 2014
February 2014
March 2014
April 2014
May 2014
June 2014
July 2014
August 2014
September 2014
October 2014
November 2014
December 2014
January 2015
February 2015
March 2015
April 2015
May 2015
June 2015
July 2015
August 2015
September 2015
October 2015
November 2015
December 2015
January 2016
February 2016
March 2016
April 2016
May 2016
June 2016
July 2016
August 2016
September 2016
October 2016
November 2016
December 2016
January 2017
February 2017
March 2017
April 2017
May 2017
June 2017
July 2017
August 2017
September 2017
October 2017
November 2017
December 2017
January 2018
February 2018
March 2018
April 2018
May 2018
June 2018
July 2018
August 2018
September 2018
October 2018
November 2018
December 2018
January 2019
February 2019
March 2019
April 2019
May 2019
June 2019
July 2019
August 2019
September 2019
October 2019
November 2019
December 2010
January 2020
February 2020
March 2020
April 2020
May 2020
June 2020
July 2020
August 2020
September 2020
October 2020
November 2020
December 2020
January 2021
February 2021
March 2021
April 2021
May 2021
June 2021
July 2021
August 2021
September 2021
October 2021
November 2021
December 2021
January 2022
February 2022
March 2022
April 2022
May 2022
June 2022




Subscribe to
Posts [Atom]






This page is powered by Blogger. Isn't yours?