Saturday, November 08, 2008
سلام. با توجه به فرارسیدن ایام مبارک میلاد با سعادت من و حرکات مذبوحانه تعدادی از رفقای معلوم الحال در جهت کشف اقلام مورد نیاز بنده جهت تهیه کادوی تولد، برای اولین بار، فقط یک بار و بدون تکرار اقدام به عمل شنیع اعلام " ویش لیست " خود می نمایم. لازم به ذکر است ما از این قرتی بازی ها تا به حال درنیاورده ایم و بعد از این هم بعید است دربیاوریم. این تخم لق را یکی دو سال پیش صنم جان خورشید نشان که تولدش همچین چسبیده به مال ماست شکست و کک به تنبان ما انداخت که چنین جلافتی را یک بار تجربه کنیم.
دوستان عزیز لطفاً دقت کنید این لیست کاملاً جدی و کارشناسانه بوده و به نوعی اتمام حجت می باشد. پس اگر شب تولدم با مجسمه و کتاب بی ربط تشریف آوردید شک نکنید با تعدادی جمله از نوع آقای هم خانه از شما تقدیر خواهد شد. البته کتاب های کسری کتابخانه از این قانون مستثنی هستند. ضمناً تهیه این لیست بر عموم خواهران و برادران عزیز واجب کفایی محسوب می شود و محض اطلاع دوستان غیر متدینی که فقط قسمتهای بالای 18 سال رساله را خوانده اند توضحیاً عرض می کنیم واجب کفایی بر همه واجب است تا زمانی که توسط کسی یا کسانی انجام شود و پس از آن از عهده سایرین ساقط است. پس مثلاً نرو 7 تا دف بخر 8 نفری نابغه! گروه چهل دف که ندارم!
و اما ویش لیست:
به دلیل اهمیت مقوله پوشاک ذکر این مقدمه ضروری است. پوشاک آقای هم خانه از عنفوان کودکی از محل نذورات و هدایای امت ایثارگر تهیه می شده و تا جایی که یادم هست اگر لباس هایم کادو نبوده حتماً دست دوم و از مد مانده عمو و دایی بوده و طبق یک پژوهش در سال 72 تنها 2.36 درصد موجودی پوشاک این حقیر از محل اعتبار ماهیانه و خرید شخصی تهیه شده. پس ناگزیرم این بخش را به تفکیک حضور خوانندگان عزیز تشریح کنم.
1-تی شرت: آستین بلند، نخی، تک رنگ، تیره ، همچین قشنگ، بدون تور و پرده و گیپور و ملیله دوزی مثل بچه آدم. طرح های املتی و کتلتی هم بخرید من می دونم و شما. آخه یه کم تخیلتو کار بنداز من سیاه سوخته یه کم کچلورو وسط یه لباس زرد و قرمز و نارنجی تجسم کن بعد پولتو بریز دور! ضمناً بگو برای یدالله می خوام. چون معمولاً سرآستین هیچ تی شرتی به وصال مچ این اردشیر دراز نمی رسد. ماشالله البته.
2-جوراب: هر چی، هر چند تا، خدا عوضت بده، هر کی هم می خنده بذار بخنده. یکی از ویژگی های ژنتیکی من همین پاره بودن جوراب در هر شرایطی است ، حتی شب خواستگاری. تنها حالتی که امکان نداره جورابم پاره باشه اینه که جوراب نپوشیده باشم. جوراب بخر. ساده و مفید و موثر. فکر کردنم اصلاً نمی خواد.
3-شلوار: تهیه این واجب کفایی هر ساله برعهده خواهر زن ارشد بوده که با توجه به پیچیدگی روابط فیمابین در حال حاضر ممکن است شلوارمان زمین زمین بماند و در سال آینده بنده بی شلوار را هم ببینید. خلاصش که با ریحون هماهنگ کنید این یه قلم رو.
4-کاپشن: نخر عزیزم! نخر جانم! نخر عمرم! درسته کاپشن ندارم، ولی وقتی آنا خانوم می خواد برام کاپشن بخره ، کلی هم زور زده من نفهمم، واسه چی خودتو ضایع می کنی؟ حالا مامانمی، بزرگتری، عزیزی، این جا رم نمی خونی به جای خود. اما تاریخ ثابت کرده من سلیقه آلوچه خانوم رو ترجیح میدم دیگه. نکرده؟ بعدم این عرضه مستقیما مال نیستن به خدا. ولی کو گوش شنوا! دستت درد نکنه.
5-چی بگم؟ لباس غیر رو؟ آندرویر؟ ناموس پوش؟ همون دیگه! چه بدی داره؟ به جان خودم یه روز به خودم اومدم دیدم از این نظر با الیور تویست مو نمی زنم. سه سال بود یه بند می پوشیدم و مستهلکشون کرده بودم در حد بنز و چون عموماً خودم برای خودم لباس نمی خرم و بقیه هم این یک قلم رو سرغش نمیرن، کاملاً به مرحله رابینسون کروزویی رسیده بودم. البته در یک اقدام ضربتی یک تعدادی تهیه کردم ولی واقعاً و بدون شوخی هم اینک نیازمند یاری سبزتان هستیم. البته دقیقتر بگم نیازمند یاری مشکی و طوسی و سرمه ای تان هستیم. البته تک رنگ و بدون قرتی بازی لطفاً. ما جلوی مردم آبرو داریم!
6-لباسای کلاه دار: ای جان! ای جان! ای جان! اسمشونم بلد نیستم درست آخه خیر سرم. سویت شرته. کاپشن کلاه داره، چیه، همون خلاصه. آی صفا می کنم می رم زیر یه سر پناه و دستمو می کنم تو جیبم راه می رم این زمستونی واسه خودم.
7-دف! آقا ما یه دف الاغی داشتیم از این شصت کیلوییا که خوب صدایی هم داره. اول که آلوچه خانوم نی نی دار شد و باربد با صداش تو شکم مامانش دو متر می پرید و تعطیلش کردیم. بعدم که کوچولو بود و نمی شد تمرین کرد. بعدم که بزرگتر شد و آقای دکتر عین اتوبوس جهانگردی عهد از رو همین انگشت ما خال سلاطونی رو برداشت و از پهلومون چسبوند جاش و ناقصمون کرد. الان بعد 6 سال دوری یه دف پلاستیکی حبیبی سبک و خوش صدا صدا می کند مرا. اونایی که می دونن "کولو" یعنی چی می دونن من چی می گم.
8-از این لیوانا هست چایی توش گرم می مونه و در داره. یه دونه از اونا جهت عدم وقوع تصادف منجر به مرگ در اثر خواب آلودگی در مسیر شمال به جنوب اتوبان تهران قم ساعت 6 تا 7 صبح. چایی گرم جواب میده. فقط امتحان کن نریزه بیرون ازش. قربون دستت
9-برس: جهت نوازش این چهار نخ شوید باقی مانده مورد نیاز است و ندارم.
10-مایو: یه دونه قرمز دارم که اخوی امید برایمان آورده. اما در راستای این که آقای دکتر گفته هفته ای سه جلسه شنای شدید، گمون کنم تا یکی دوماه دیگه سابیده بشه. ضمناً در صورت امکان این دفعه قرمز نباشه. این ملت تو استخر یه جوری به آدم خیره می شن انگار تا حالا رنگ قرمز ندیدن.
11-دی وی دی دایی جان ناپلئون: این کادوی مهروشه. شما زحمت نکشید.
12-یه دونه از این چاقوهای همه کاره که انبردست و پیچ گوشتیم داره. خدا ازتون نگذره اعضای تحریریه مجله که به چاقوی آدمم رحم نمی کنید! مونده ام اون روز کجاتون قایم کردید آخه؟!
13-آلبوم جدید داریوش، آلبوم جدید تاجیک، آلبوم جدید راستین، آرزوهای برزگ اثر چالرزدیکنز!!
14-اما ریش تراش: این خیلی جدیه. من دیگه تقریباً هیچ آرزویی در زندگی ندارم. دیپلممو گرفته ام. سربازی رو پیچونده ام. در کمال حیرت و ناباوری از دانشگاه فارغ التحصیل شده ام. آلوچه خانم خدا بخواد دوستم داره و هنوز کاملاً ازم متنفر نشده، باربد رو دارم به جای هر چی که میشه نداشت و داشت. کارمو دوست دارم. خیالم از بی نتیجه بودن شعر گفتن راحت شده، داشتن یه پناه و پناهگاه رو کاملاً دیگه بی خیال شده ام و خلاصه هر چی می گردم آرزو پیدا نمی کنم. بنابراین برای این که دست به خود کشی نزنم و تا عروسی باربد زنده بمونم همیشه آرزو می کنم یه دونه از این ریش تراشای براون سینکرو داشته باشم و صورتمو باهاش اصلاح کنم. این بزرگترین آرزوی زندگی و یکی از مهمترین دلایل ادامه زندگی منه و هر کس این آرزو رو از آرزو بودن دربیاره بزرگترین جنایت رو در حق من کرده بدون شوخی. پس لطفاً تروکاژ نزنید و بذارید واسه خودم خوش باشم. حتی شما آلوچه خانوم. همون کاپشنو بخر خیلیم خوبه! تنها کسی که می تونه گند بزنه به این آرزو باربده اونم از حاصل دسترنج خودش نه عابر بانک بابایی جون! روشنه دیگه؟تولدمم مبارک. بیا یه چیزایی رو فوت کن، که چن سال دیگه هم بی خودی زنده باشی.