Wednesday, December 03, 2008
نمی دانم چرا می گویند چراغهای رابطه؟ چرا نمی گویند طنابهای رابطه. خیلی بهتر است. رابطه ها برای من مثل طنابند، نه چراغ. مثل نخ، مثل کاموا و کلاف. و هزار جور و هزار مدلند. طنابهایی که نگهت می دارند، طنابهایی که محدودت می کنند، طنابهایی که خفه ات می کنند، طنابهایی که هستند ولی نیستند. طنابهای کلفتی که خیلی حسابشان می کنی و به اولین کشیده شدن رشته می شوند و می برند. طنابهای نامریی، طنابهایی که سالی یک بار حسشان می کنی و گردنت می اندازی توی یک مهمانی مثل یک گردنبند، طنابهایی که کارشان مرتبط کردن وردست های ناموس به هم است و همین. طنابهایی که یک سرشان به توست و یک سرشان به آسمان. طنابهایی که هستند تا وقتی راه می روی کله پایت کنند و به ریشت بخندند. طنابهایی که وصلند به یک میخ روی زمین و تو را دایره می کشند دور خودشان. طنابهایی که شل و آزاد می گذارندت هر کجا بروی و هر کار بکنی انگار که نیستند و یک لحظه که زیر پایت خالی شد آغوششان را دور سقوط نکردنت حس می کنی. طنابهایی که انگار یک بچه گربه شخمشان زده و به خودشان و تو می پیچند و نمی دانی چه کارشان کنی. نه باز می شوند نه قیچی کردنشان فایده ای دارد نه می شود ندید و فراموششان کرد و مجبوری دست و پایت را میانشان تحمل کنی. طنابهایی که وقتی هستند دیده نمی شوند و وقتی کنده می شوند قلبت را می کنند یا گوشه ای از قلبت را. طنابهای موازی، طنابهای عمودی، طنابهایی آن قدر کوتاه که انگار یک تن، نه دو تن. آن قدر بلند که انگار دو دنیا. آن قدر خوش رنگ انگار رنگین کمان. آن قدر خشن انگار سیم خاردار. طنابهایی از اینجا تا آن سر دنیا که خواب تو را به بیداری یکی که هست آن سر دنیا وصل می کنند.
...بار اول نیست قیچی در می آورم برای چیدن. بار دوم است بعد از سالها. مثل آقای سلمانی که چای دارچین بار گذاشته برای سر بریدن طنابها. برای کسی که میان زمین و هواست بریدن و چیدن طنابها یعنی سقوط. اما شاید این قصه آن قدرها هم سر راست نباشد. شاید آسمان و زمین هستند که می افتند و من همین طور توی هوا بمانم. شاید طناب نامریی ندیده ای هست که منتظر سنگینی من و تن است. طنابی که باید نترسید از سقوط تا پیدایش کنی و حسش کنی. نترس وقتی سر همه رشته ها توی هواست یا به خودت وصل است از دو سر و میانه اش به چند جای بی ربط. نترس! اصلاحات همیشه کار مدرن تری است. اصلاح کردن و قیچی زدن از تیغ کشیدن بهتر است. از ما گفتن.