|
Thursday, February 10, 2011
این یک دانه سیمرغ
We need this , we need you to get your happy ending .
این دو جمله را مِرِدیت به کریستینا میگوید . در پایان اپیزود بیست و پنجم, سیزن سوم آناتومیِ گری, سکانس عروسی وقتی کریستینا از مردیت میخواهد چیزی بگوید , چیزی که به او جرات دهد چیزی که اگر جای آن دو عوض میشد کریستینا به مِرِدیت میگفت .
من این را لازم داشتم, اینکه تو هَپی اِندینگت را پیدا کنی رفیق, میان این بیم و امید , سرگردان وسط کاغذ پارههای دورو برم , بین غم های غریبی که مرا غارت کرد , برای اینکه خبری, یا خبر تازه تری باشد مرا , این را لازم داشتم ... این سرانجامِ آن کوتاه نیامدن و دست نکشیدن را .
حساب این یکی جداست, ربطی به این ندارد که میخواهم سر به تن این جشنواره و جشنوارهی قبلی و دو جشنوارهی بعدش باشد یا نباشد , ربطی به این ندارد که فیلمت را از وقتی یک قصهی دو خطی بود دوست داشتم ... ربطی به این ندارد که اول تابستان وسط آن بغضی که در انتهای فیلم گلویم را گرفته بود, یک نفس راحت کشیدم که آخیش , بالاخره شد , ... قصه درآمد , میدانم این تازه اول راه است , همهی اینها به کنار, این یک دانه سیمرغ حسابش جداست, برای من همان هپی اندیگ است که لازم داشتم .
مرتبط : سيمرغ بلورين جايزه ويژه هيات داوران فيلم «آينههاي روبرو» ساختهی نگار آذرباییجانی اهدا شد.
فرشته طائرپور: خوشحالم «آينههاي روبرو» توسط داوراني از كشورهاي مختلف مورد توجه قرار گرفت
|
|