|
Monday, May 30, 2011
تکیه بر عهد تو و بادِ صبا نتوان کرد
...
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
...
کمی آهستهتر خسته , کمی آهستهتر بد شو
...
غمِ دل چند , توان خورد , که ایام نماند ؟
...
میزند گاهی , برق کوتاهی , در شب تارم , شعلهی آهی
...
صیدِ تو شدم تا که فنایِ تو شوم
...
من که عادت , کرده بودم , چهرهات در, ماهتاب
...
اینها میتواند سفرنامه باشد جهت ثبت در تاریخ , آرزویی که سرعتِ برآورده شدنش حیرتانگیز بود . این همه سال نمیدانستم اولین سفرم به شیراز قرار است اینهمه کوتاه و اینقدر خاطره انگیز باشد. اینکه به تاریخ پنجم خرداد ماه یکهزار و سیصد و نود خورشیدی فقط نوزده ساعت شیراز باشم اینها را با صدای امید نعمتیِ دنگ شو از نزدیک بشنوم و برگردم . " یارِ داغِ مهربان " هولم داد بروم با روح مست از "شیراز چل ساله" در شیراز برگردم . مستیاش ماندگاریِ غریبی دارد .
|
|