کابوس ابدی و ازلیم تغییر کرده. به جای خواب امتحان مثلثات و یا فیزیک چاهارم دبیرستان، خواب دیدم تعطیلات تمام شده، باید برگردم به آن نشر کذا و کذا!
هم کابوسم عوض شده، هم رویای مبهمم. برای آ نوشتم نترسم؟ نوشت نه!
اما من ، چله نشسته، مثل سگ میلرزم،
خبر خوب اینست که عمق جانم، نبضی خفیف و غیر قابل اغماض دارد، دوامآوردهی نامیرا، منم!