سلام خوبی آلوچه خانوم. می دونی تو یکی از اولین اولین وبلاگهایی بودی که من سال ۸۲ شروع کردم به خوندن. و الان تنها وبلاگی که می خونم. Last standing weblog یه بار از تو که نمی شناخنتمت با یه دوستحرف می زدم پنج شش سال پیش گفتم تو ایران ما عادت داریم پنجره ها رو محکم ببندیم وپرده های کلفت از بیرون بکشیم که کسی خونه زندگیمون رونبینه . آلوچه خانوم از اون وبلاگها بود که پنجره ی خونه اش رو باز گذاشته بود سخاوتمندانه وزندگی اش رو با ما سخاوتمندانه شریک میشد. من از تو از وبلاگت خیلی چیزها یاد گرفتم وقتی بعدها بچه دار شدم . چرا اینا رو الان نوشتم دیشب دخترم دراز کشیده بود و مناحساس کردم عاشقشم عاشق. و یاد اون پستت افتادم که نوشته بود عاشق باربدی و من باورم نشده بود. میگذره این روزها