پرسیدم توی تایملاینت چهخبر؟! گفت خبری نیست، پارادیزو ببینیم؟ گفتم ببینیم.
داشتم نارنج آب میگرفتم برای خورش کرفس ناهار امروزش. پرسیدم مطمئنی حوصله داری،
حتی همین ورژن کوتاهشدهی فیلم (همینی که پخش جهانی داشته و همه دیدهایم) طولانیست. گفت حوصله دارم.
عیش تماشای چیزهایی که نشان کرده بودی، منتظر بودی یک روزی با بچه ببینی هر
دفعه تازگی دارد. عادی نمیشود. اینکه بعدش بیدار نگهت میدارد دربارهاش حرف
بزند... اینکه چقدر دنیای او با دنیای تو وقت مواجهه با اثر متفاوت است اما لذت
تماشا سر جایش باقی مانده. اینها به کنار، نگفتهبودم برایش توی تایم لاین من
«عصرجدید» دارد برای همیشه تعطیل میشود و اینکه دقیقن امشب (یعنی دیشب) بعد از
کلی دست دست کردن یکهو فکر کرده میخواهد/حوصله دارد سینما پارادیزو را
ببیند برای من تقارن عجیبیست. دیگر غمی نیست که «عصر جدید» تعطیل میشود، اینکه
تو نشستی دقیقن همین امشب با من پارادیزو تماشا میکنی انگار حیات پرشکوه سینما بهشت من، «عصر جدید» را جشن میگیریم.