لاله و لادن بیژنی با تمام خطراتی که برایشان توضیح داده شد با علم به اینکه امکان برگشتن هر دوتایشان از اتاق عمل تقریبن صفر است و احتمال از دست رفتن هر دو خیلی زیاد، امکان معلولیت بسیار محدود کننده در صورت همان امکان کم موفقیت جراحی برای یکی (هر کدام) یا هردو، با وجود همهی این موارد جدایی از هم، زندگی مستقل و آزادی را انتخاب کردند.
آن روزها من باردار بودم، این وبلاگ سال اولش را سپری میکرد. پای تلویزیون آن پنجاه و چند ساعت نفسگیر را دنبال میکردم. وقتی همهچیز تمام شد، حرفش بود برای شجاعت انتخابشان و امید به زندگی مستقل روز تولد لاله و لادن در تقویم رسمی به عنوان روز امید ثبت شود (که گمانم نشد).
بیشتر از ۱۹ سال از آن روزها گذشته. این وبلاگ ۲۰ ساله شد. من مادر یک تازه دانشجوام. سالهای زیادی را با شکل دیگری از امید نه به عنوان یک حالت درونی، بلکه به عنوان یک انتخاب شخصی در گوشههای متفاوت زندگی شخصی و اجتماعیام پشتسر گذاشتم، به یاس مطلق رسیدم. اینطور که تمام جلوههای جان چو آرزو به خواب شد.
حالا این روزها هر وقت میخواهم بفهمم دقیقن چه خبر است یاد لاله و لادن میافتم. وضعیت کنونی را فقط با آن تصویر میتوانم توضیح بدهم. « زن، زندگی، آزادی » این روزها در این جغرافیا، شاید همین است و زیباست، پر از شجاعت است. آگاهی و شیرینی بیم و امیدش غیر قابل انکار است.