|
Wednesday, December 17, 2003
سلام . من خوبم .همين دورو برهام . يک هفته پيش ازتون خدا حافظی کرده بودم . انگار خيلی از اون روز گذشته . اونقدر توی اين يک هفته باربد حضور پررنگی داشته که همه چيزو تحت شعاع قرار داده . حتی يه وقتهايی ياد آوری اينکه گذشته چطور بوده کار سختی می شه . خيلی آشنا تر از يه تازه وارد به اين خونه اومد . حتی لحظه اول که بين همون بيهوشی و هوشياری ساعات اوليه بعد از عمل وقتی که آوردنش و گذاشتنش توی بغلم نمی تونستم خيلی نگاهش کنم . چشمام سنگين بود . ولی به تنش که دست می کشيدم فکر می کردم چقدر من اين تن رو خوب می شناسم ! خودشه . همون نی نی توی دلمه ... لحظات غريبی رو گذروندم ... در واقع گذرونديم ... باهم ... سه تايی... اين وسط دو تا روز خيلی سخت داشتيم , که خدا رو شکر از پسش خيلی خوب بر اومديم ... هر سه تا مون به هم کمک کرديم ... فعلا من و باربد در حال ارزيابی همديگه هستيم ... يه کمی رسيدن به اون هماهنگی لازم زمان می بره ولی تا اينجاش با کمک های بی دريغ آقای همخونه خيلی خوب پيش رفته ... باربد خيلی بچه خوبيه ... به نظر نظم پذير می ياد ... واقعا بی دليل گريه نمی کنه, مثلا وقتی بيدار می شه و سر جاشه تا احساس گرسنگی نکنه گريه نمی کنه ... عکس العمل هاش خيلی خوبه ... در دلبری هم موفق بوده بدون اغراق هرکی ديدتش دوستش داشته ... من ؟ خب دوستش دارم حتما ! يعنی راستش رو بگم اون عشق مادرانه رو که می گن نمی دونم ... دنبال نشانه هايی مدل دوست داشتنی که رگ می کنه می گردم يه چيزهايی ... يه حس هايی ... يه بغض هايی ... و جود دارند ... شايد اين ها نشانه های عشق مادرانه باشند درست نمی دونم ... زمان لازم دارم ... ولی غريزه مادرانه رو به خوبی درک می کنم ... خيلی حس قوی و عجيبه ... خيلی هم به درد خود آدم می خوره ... به من کمک کرد که زود سر پاشم ... ديگه فعلا همين !
***
راستی امشب شب سالگرد همخانگی ماست . اولين باره که سه تائيم . حتی اين هم يه مدل ديگه است ... اولين باره که من برای همخونه ام کادو نخريدم ... جوجه کباب آلوچه پز تنهاکاری بود که از دستم براومد ... تازه اونو هم فقط تونستم آماده کنم آقای همخونه خودشون دارن زحمتشو می کش ...
آقای همخونه گفتند اين کادوی سه کيلو و نيمی بزرگترين هديه ای بود که می تونستم بهشون بدم, الان در اين لحظه باز ياد اون جمله از زبان پدر رالف افتادم قبلا هم گفتمش .
پارسال همين موقع ها بود .... زن و مرد يک جوری به هم نشون می دن که همديگه رو دوست دارند . که خدا خوشحال می شه و به عنوان پاداش اين همه دوست داشتن بهشون بچه می ده .
سالگرد همخانگی مبارک همخونه کوچولوی من !
|
|