|
Monday, June 26, 2006
در کمال مسرت بازی ايتاليا - استراليا رو تنهايی ديدم . شما باشيد با همچين خانواده ای به تماشای بازِی ايتاليا می شينيد ؟!
خوشبختانه آقای همخونه ما برزيلی متفاوتی هستند . اگه خودشون الان اينجا تشريف داشتند به من اعتراض می کردند که چرا آدم ها رو به راحتی اين طوری دسته بندی می کنم ولی به نظر من برزيلی های ايران عموما پرسپوليسی هم هستند و فیلمساز مورد علاقه شون مسعود کميايی هستش . يا بهتر بگم طرفداران سينمای مسعود کميایی , پرسپولیسی و برزيلی هم هستند . بهرام بيضايی فيلمساز مورد علاقه آقای همخونه ما هستند و بين تيم های پايتخت آبی رو ترجيح می دن . ولی حتی با همچين برزيلی متفاوتی هم تماشای بازی ايتاليا يه وقتهايی کار مشکلی می شه . البته وسط بازی زنگ زدند که منو دلداری بدن آخرش در حالی که واسه هم کری می خونديم گوشی رو گذاشتيم .
جناب قندی قندی هم هنوز در باره فيلمساز مورد علاقه شون مطلب خاصی رو با ما در ميون نذاشتند اما با لحن استاديومی بامزه ای تکرار می کنند که " پرسپوليس سوراخه " !
اينها رو ولش کنيد فکر می کنم اولين بار در زندگی بود يه پنالتی ايتاليايی چسبيد ! هلندی قابل توجهی دروبلاگشهر نديدم غير از اين آقا اما تا جايی که من ديدم تعداد ايتاليايی ها کم نيست چرا پس چيزی نمی نويسيد ؟! اونهم جايی که آرژانتينی ها دارن خود کشی میکنند . تازه خودشون هم اين ريختی به حلقه آرژانتينی شون می نازند .
* پی نوشت : عکس بالا رو روز قبل از پدرو پسر گرفتم . سر بازی انگليس -اکوادور باربد يه دفعه دچار جوگرفتگی شد باباشو مجبور کرد لباس های برزيلشون رو بپوشند و برن بيرون فوتبال بازی کنند. عکس رو بعد از بازيشون ازشون گرفتم .
من تفکرات اين آقا رو علی رغم تمام احترام و علاقه ای که نسبت بهش دارم نفهميدم.
من دليل به بازی نگرفتن رود فان نيستنروی رو نمی فهمم. چه حالی بود طفلکی ! وقتی خيلی تحت تاثير قرار گرفتم که بعد ازا ينکه خودشو گرم کرد ولی يه نفرديگه به جاش به زمين فرستاده شد در حالی که از اين ماجرا شوکه شده بود خيلی زود خودشو جمع و جور کرد و به سمت تماشاگران هلندی حاضر در استاديوم _ که اونها هم از اين تعويض شوکه و شاکی بودند - رفت و ازشون خواست تيم رو تشويق کنند .
عجب بازی بدی بود. چقدر از اين فيليپه اسکولاری, مربی پرتغال متنفرم . از بازی برای نتيجه به هر قيمتی متنفرم . اين چه فوتبالی بودآخه !؟
با اين حساب خداحافظ هلند دوست داشتنی من ! حيف شد, خيلی خيلی حيف شد .
Sunday, June 25, 2006
اومدم اينجارو مرتبش کنم, پرچم ها رو جمع کنم و خلاصه همه چی مثل قبل بشه ولی حسش نيست . مثل اينه که انگار توی مهمونی ای که خيلی منتظرش بودی و براش هيجان داشتی تا همه چيز سرجاش باشه يکی بد مستی کرده باشه و تمام برنامه ريزی هات رو به هم زده باشه بعد که می يای يه جور دمق و دلخور باقی مونده غذا ها رو جمع کنی, می بينی اونقدر همه چيز قاطی پاتی شده بودکه اصلا يادت رفت ظرف ژله رو از يخچال بياری بذاری سر ميز !!!!!!!! - ديوانه شدم نصفه شبی - خلاصه يه دو ساعتی هست وبگردی می کنم حوصله باز کردن صفحه بلاگر رو ندارم چون همش يادم می ياد يه عالمه اتفاق ديگه توی اين جام افتاده می شه درباره اش حرف زد ولی حسش نيست, اين تيم ملی پاک حالمون رو گرفته !
به هر حال وسط وبگردی ها و ای ميل چک کردن هام به يه ای ميل برخوردم که گفته می تونم درخواست ايجاد سرويس کامنت
داشته باشم . يه دفعه به سرم زد همين الان بشينم کامنتی رو که نود ساله می خوام با .
با اين سرويس درست کنم رو راه بندازم
comment سرويس قبلی رو نبستم چون آرشيو کامتنهام رو دوست دارم . اينو هم بگم که به کامنتهام دسترسی داشتم و اين جديده رو هم پائين هر پست کناری کامنت قبلی به فارسی با عنوان نظر دهيد ديده می شه . بايد سر فرصت بشينم رنگش رو درست کنم . فعلا همين ريختی می ذارم باشه ببينم چی می شه . اينجا رو هم سر فرصت جمع میکنم, الآن حوصله اش رو ندرام .
اينو هم هی يادم می ره که بگم صاحب اين وبلاگ عکسهای بامزه ای از حاشيه جام جهانی توی وبلاگش جمع می کنه . سر بزنيد شايد خوشتون بياد . من اولين بار لينکش رو توی وبلاگ صفا ديدم . فعلا همين تا بعد
راستی يادتون نره که نظردهيد !
* پی نوشت : کامنت جدید رو با عنوان New Comment کنار کامنت قبلی گذاشتم چون اين عدد و پرانتز منو از ديشب تا حالا دق داد .
Sunday, June 18, 2006
درباره بازی ايران و پرتغال يا پرتقال حرفی ندارم فقط نمیدونم چرا معنی اين باخت شرافتنمندانه و بازی شرافتمندانه رو نمی فهمم در همين لحظه تلوزيون داره تکرارش رو نشون ميده نمی دونم چرا من هيچ لحظه دل خوش کنکی پيدا نمی کنم . از جان و دل بازی کردن برای تيم ملی رو فقط توی به آب و آتيش زدن های آندرانيک تيموريان می بينم و بس ! گاهگاهی هم يحيی ... قبل از شروع هر دو بازی گذشته رقبای ماو همينطور تماشاچيان طرفدارشون دست در گردن همديگه يا سينه سپر کرده با احترام هر چه تمام تر سرود ملی کشورشون رو يک صدا فرياد می زنند ملی پوشان مرز پرگهر من فقط وقتی دوربين از جلوی چهره شون رد می شه سرود ملی رو لب می زنن . تماشاچيان هم احتمالا بيشترشون از روی عمد پرچم فقط سه رنگ دستشون و به هيچ سرود ملی واحدی اعتقاد ندارند و اينطوری در شروع هر بازی وقت نواختن سرورد ملی تيم رقيب ورزشگاه به لزره در اومد و وقتی نوبت به ما می رسيد می شد حتی صدای سازها رو از هم تفکيک کرد ... می دونم اين تفاوت فاحش در شروع هر دو بازی اصلا تقصير هيچ کدوم از بازيکن ها و فدراسيون و هيچکس نيست فقط واقعيت تلخيه که در مورد ملت سرزمين من وجود داره
... يک نمايش واحد و هماهنگ و نمادين برای دو دقيقه اتفاق نمی افته حتی وقتی آرزوی مشترکی به اين بزرگی وجود داره ... در هر وضعيتی چيزی که اصلا فراموش نمی شه صاف کردن خرده حسابهاست !
معادلاتم به هم ريخته ! جمله های ترانه هايی که برای تيم ملی و جام جهانی تنظيم شدند شوخی و جوکی بی مزه و دور از ذهن به نظر می رسند ! واقعا به نظر شما
هر که به ما شاخه گلی هديه داد
ملت ما باغ گلش تحفه داد ؟
يا به نظرتون واقعا
ملت ما ملت بخشايش است
؟
...
ای بابا ... خوبه نمی خواستم حرف بزنم ! دلم پره ... دلم نه از اين نتايج, از اين تيم ملی گرفته که قرار بود فصل مشترک ملت سرزمين من در 4 گوشه دنيا باشه
... ! بی خيال لابد
***
شما دو تا بازی ديگه ديروز رو ديدين ؟ به نظرتون گروه ايتاليا , چک , غنا و آمريکا کارش به کجا می رسه ؟
چرا چک يه دفعه اينطوری شد؟ در حالی که چک رو دوست دارم ولی از بازی غنا جدا لذت بردم و واقعا آخر بازی نمی دونستم دلم می خواد با چه نتيجه ای تموم بشه
ايتاليای نازنين من چرا اينطوری شد يوهو؟( اگه آقای همخونه اينجا بود کلی تفريح می کردند که بالاخره مکنونات قلبی اينجانب به رشته تحرير در اومد !!!! البته من سر حرفم هستم و در اين جام کماکان هلند تيم اول منه ) يه دفعه ظرف کمتر از دو دقيقه يه گل به خودشون زدن يه اخراجی دادن بعد با اون بازی شتابزده و اون نتيجه !
فکرشو بکنيد بازی روز آخر غنا اين ريختی حتما آمريکا رو له می کنه و می شه 6 امتياز ... چک می ياد برای بقا و وقتی چک می ياد برای بقا بردنش کار هر کسی نيست اگه ببره ايتاليا با 4 امتياز بايد برگرده خونه اگه مساوی بشه ايتاليا درصورت پيروزی غنا که گفتم اصلا دور نيست با 5 امتياز می شه تيم دوم گروهش و بايد با تيم اول گروهی بازی کنه که تشکيل شده از برزيل , کرواسی , ژاپن و استراليا
کانون گرم اين منزل همخانگی ديدنی می شه اگه برزيل و ايتاليا قرار باشه روبروی هم بازی کنند ...
من از برزیل بدم نمی ياد يعنی يه وقتهايی بدم می ياد يه وقتهايی خوشم مياد بستگی داره کی روبروش باشه مثلا بازی کرواسی و برزيل به اين نتيجه رسيدم که کرواسی رو ترجيح میدم و وقتی که يکی از فرصتهای گلش ازدست رفت و نيم خيز شدم روی صندلی خانواده آقای همخونه ( بازی رو توی خونه شون دست جمعی می ديديم ) يک دفعه با هم يک جوری به من نگاه کردند انگار که نوچفسکو رو با لوبيا خوردم ...
ولی خب اگه برزيل قرار باشه روبروی مثلا فرانسه ,عربستان , آرژانتين يا آلمان بازی کنه تبديل می شم به يه برزيلی دو آتيشه چون هميشه از تماشای فلاکت تيم هايی که اسم بردم لذت می برم !
صادقانه بگم چشم ديدن موفقيتش رو به تنهايی ندارم اونهم در منزل همخانگی ای که آقای همخونه توی گيم نتشون کنار پرچم ايران پرچم برزيل رو هم به ديوار زدند و جناب قندی قندی دو سال و نيمه ای که بين اين همه فوتباليست وطنی و غير وطنی توی دنيا فقط رونالدينهو رو به اسم و قيافه می شناسه
Saturday, June 17, 2006
آيه یاس خوندن اونهم درست قبل از بازی کار درستی نيست ولی اين بازی شروع نشده برای من مثل کابوسی می مونه که می خوام زودتر تموم بشه . بعد از یک هفته یک روز درميون شنيدن اين از برانکو که علی دايی بازی نمی کنه ... بازی می کنه ... بازی نمی کنه ... بازی می کنه ... فردای بازی ايران و مکزيک تيتر يکی از مطبوعات ورزشی به نقل از خداد عزيزی اين بود که برانکو در اندازه ای نيست که بتونه مانع بازی علی دايی بشه ... لعنتی !
بعد از نمايش خوفناک آرژانتين ( که هميشه ازش منتفر بودم ) بديهی است که اميدها ی اول صعود از گروه ما تمام سعیشون رو می کنن که تيم اول گروهشون بشن تا خدای نکرده به آرژانتين در دور حذفی بر نخورند حالا فکرشو بکنيد بعد از تساوی حيرت انگيز مکزيک با آنگولا چقدر پرتقال انگيزه داره برای بردن ما , گرفتن هر سه امتياز بازی و صدرنشينی قبل از روبرو شدن با مکزيک در روز آخر ... از طرف ديگه تمام تيم هايی که بازی اولشون رو باختن بازی دوم رو هم واگذار کردند به بدترين شکل ! البته غير همگروه ما, آنگولا !
فقط يک نکته می مونه ... اينو بعد از اينکه گروه بندی جام جهانی انجام شد و برنامه بازیها مشخص شد يکی از کارشناسان فوتبال میگفت ... ما توی دو تا حضور قبلی مون هم در جام جهانی بهترين نتيجه های رو توی بازی های دوممون گرفتيم ... سال 78 بازی دوم با اسکاتلند مساوی کرديم و سال 98 بازی دوم رو از آمريکا برديم ... امروز در اين لحظه نمی خوام به اين فکر کنم که ضعيفترين نتيجه رو هم روز بازی آخر گرفتيم, اونهم اتفاقا درهر دو دوره ...
ای بابا ... کابوسی شده اين جام جهانی
*پی نوشت بی ربط : همين الان با سرزدن به دفتر بی مخاطب يادم اومد چقدر 27 خرداد رو دوست ندارم اونروز جمعه بودو نتيجه اش فرداش که می شد شنبه معلوم شد خيلی ها شنبه توی وبلاگهاشون نوشتن " شنبه روز بدی بود ! " حالا امروز هم 27 خرداده . 27 خردادی که نتيجه اش همين امروز معلوم می شه و من از اينکه اين شبنه هم روز بدی باشه منتفرم ....
اه چقدر ناامیدی چیز بديه ... راستی شايد بازنده بزرگ من باشم چون از هفته پيش تصميم گرفتن امروز نرم امتحان آخر ترم کلاس زبانم رو ندم بخاطر همزمانی با مسابقه امروز! يعنی در واقع تصميم گرفتم کلاسم رو عوض کنم ببينم کلاس آمادگی FCE سراغ ندارين ؟ البته غير از کانون !
* دوباره پی نوشت : می دونم پرتغال درسته نه پرتقال گفتم بلکه يه کمی به بيسوادی من بخندين خلقتون واشه !
Monday, June 12, 2006
طبييعيه که حالم خيلی بده ... علی رغم تمام تلاشهای آقای همخونه برای برگشت روحيه بازم از عصبيت زياد, انگار تمام استخوانهای صورتم درد می کنه ... چقدر جيع کشيديم ... وقتی مکزيک گل اول رو خلاف روند بازی زد چقدر به هم ريختيم ... چقدر گل اولمون به موقع اتفاق افتاد ... چقدر حال کرديم ... چقدر نيمه اول خوب بود ... چقدر اين آندرانيک تيموريان خوب بازی می کنه ... چقدر ميرزاپور بد بود ... چرا علی دايی مصدوم نمی شه , حداقل ... خدا رحمت کنه باباشو يادتون توی بازيهای آسيايی گذشته که مرحوم شدند بدون حضور پسر دسته گلشون ايران به راحتی خوردن يه ليوان آب قهرمان شد ؟ ... چقدر بازی پرتغال و آنگولا مضحک بود ...يعنی اگه ما اون نتيجه 1-1 رو حفظ می کرديم خيلی می تونستيم به صعود اميدوار باشيم ولی الان همه چی تالاپ ... اه !
حالم بده ... بعد از بازی زديم بيرون, قيافه مردم چقدر درهم برهم بود ! ... همه مبهوت بودند که آخه اين نيمه دوم بعد از اون نيمه اول يعنی چی ؟!!
* پی نوشت بی ربط : راستی يوهو , هلند برد !
Sunday, June 11, 2006
ديدین ؟ ... ديدين ؟ ... ما روی هوائيم از خوشی ... دعا کنيد . دعا کنيد . دعا کنيد
من رسما قلبم داره می ياد توی دهنم , تازه حالم خيلی بهتر از آقای همخونه است . يعنی می شه ؟ ديشب بابام زنگ زدو خبر داد دروازبان اصلی مکزيک که برای شرکت در مراسم خاکسپاری پدرش رفته بود زودتر از موعد برگشته و گفته که بازی میکنم روح پدرم در ورزشگاه است و من و بابام در حالی که صميمانه ترين و خودمونی ترين احساساتمون رو خدمت روح پدر مرحوم ايشون ابراز کرديم بسيار خشنود گشتيم ازدرک اين نکته که ايشان به روح اعتقاد دارند ....
غر نزنيد اين چه وضع نوشتنه؟! ... قاطی ام ... در راستای اينکه در هر مناسبت و رخدادی يکی از مهمترين سوال هایي که در اين منزل همخانگی بايد براش جوابی پيدا کنيم اينه که چی بخوريم که بيشتر خوش بگذره, امروز ناهار کته کباب رشتی داريم ... مهمون ما باشين خوشحالمون می کنيد ... جدی از برو بچ هر کی که اين يادداشت رو میخونه و می تونه بياد تا اينجا بياد فوتبال رو با هم ببينم .
Thursday, June 08, 2006
خداياکمک کن !
خدايا کمک کن !
حالم بده . حالم خيلی بده . همه زندگي من يعنی همين :عزيز دلم , وطنم ! حرف نگفته ام , شعرم ! پاره تنم , پسرم و وصله ناجور اين قافيه : فوتبال ! خدايا کمک کن نبازيم ! مکزيک حريف ما نيست اگر خودمان باشيم . من , فرجام , ملقب به آقای هم خونه با نثار صميمانه ترين شيشکی ها خدمت تمام منقل نشينان ترانه دزدی که سرزمين ترانه را تيول خود کرده اند , از هر کس که نفس اجرای اين ترانه ام را به بهای نام ايران دارد مدد ميخواهم :
( صدای جمع )
اين تيم ايرانه
... يا علی مدد
روح و تن و جانه
... يا علی مدد
بيشه شيرانه
... يا علی مدد
عشقه و ايمانه
... يا علی مدد
( متن )
سرخ و سفيد و سبزمون
يا علی اسم رمزمون
به افتخار بچه ها
غرق غروره مرزمون
بذار خدا فقط يه شب
فقط خدای ما باشه
جام جهانی واسمون
جام جهان نما باشه
يه گل تو گلدون حريف
عزت پهلوونيه
فاتح اين مسابقه
عاشقی و جوونيه
بزن به زنگ زندگی
برای غم قفس بکش
اسم عزيز ميهن و
صدا بزن نفس بکش
...... ايران !
ايرانم ! عزيزم ! وطنم ! بايست ! بمان ! سربلند و سرافراز ! حتی حالا که فقط ميتوانی به قدر نود دقيقه دويدن !گرچه ,هرچه باشی دوستت دارم .
Wednesday, June 07, 2006
Who will win the Golden Shoe
سلام , عرض شود که اومدم بگم به اينجا توی سايت رسمی فيفا برای جام جهانی سر بزنيد و برای دريافت کفش طلايی به علی کريمی رای بدين و همينطور با ديدن
نتايج کل آرا
حتی اگه قراره فقط روی این صفحه اينترنتی اتفاق بيفته ,
از زندگيتون لذت ببريد .
فکر می کنم بد نباشه بهش توی وبلاگهاتون لینک بدين .
* پی نوشت : همانطور که هاله توی کامنت گفته , البته که کفش طلايی به آقای گل جام ( يعنی کسی که بيشترين گل رو به ثمر رسونده ) می رسه ولی تماشای هجوم کاربرهای اينترنتی فارسی زبان به اندازه کافی می تونه مفرح باشه و حس های خوبی رو به همراه داشته باشه . همانطور که بالا هم گفتم حتی اگه قراره اين اتفاق فقط توی یه صفحه اينترنتی بيفته .
Tuesday, June 06, 2006
ايران ... ايران ...
سلام دوباره . پرچم ها رو جمع کردم به جاش اين بنر رو از
اينجا برداشتمش که طبق معمول محصول سرزمين آفتاب میباشد . حالا هرچی دنبال يه جای خوب برای پرچم می گردم , پيدا نمی کنم . حالا چرا حتما پرچم ؟ چون پرچم اين روزا يکی از مهمترين عناصر مورد بحث اين منزل همخانگی هستش . باربدداره پرچم ها رو ياد می گيره يه چیزی بين 40 تا 50 تا پرچم رو بلده . بين خودمون بمونه منم يه چندتايیشون رو بلد نبودم با باربد ياد گرفتم . درواقع از علاقه اش به آرم و لو گو و نشانه استفاده کرديم و ديديم همزمان با جام جهانی که همش پرچم ها رو از صفحه تلوزيون می بيینه وقت خوبی برای ياد گرفتنشونه .
راستی اينو هم بگم که خودم می دونم با اين چيدمان بيشتر اينجا رو شبيه پيکان های مسافر کش خطی کردم تا وبلاگ ! لازم نيست بهم بگين
Monday, June 05, 2006
ايران ... ايران
همونطور که می بينيد جو جام جهانی شديدا اين منزل همخانگی رو اخذ کرده ! اين تزئينات کج و
کوله رو داشته باشيد تا سر فرصت ببينم می تونم درستش کنم يا نه !
اگه صفحه کامل باز بشه يعنی در ابعاد اصلی اش پرچم ها سر جاشون قرار می گيرن .
جام جهانی خودش يه طرف اينکه تيم مملکتت يکی از سی دو تا تيمه يه طرف ديگه ! ...
|
|