|
Sunday, July 08, 2007
نمی دونید چه حسی داره پستی را بعد از چیزی حدود 7 ماه کامل کنید و دنباله اش را به آن بچسبانید ...
نمی تونم براتون بگم چه حال عجیب و غریبی دارم ... انگار که خیلی اتفاقی با عکسی قدیمی از عزیزی از دست رفته روبرو بشین و لحظه ای که جلوی دوربین ژست می گرفت رو به خوبی به خاطر بیارید . دارین عکس دیگری رو نگاه میکنید ولی در واقع خود اون موقعتون , خودتون رو اون لحظه به یاد بیارید. حس غریبی به دلتون چنگ میزنه این رو اضافه کنید به تمام اون چیزهایی که نوستالژی این قطعه آهنگ رو براتون می سازه و بازم بهش اضافه کنید حال بعد از تمام کردن پستی نصفه کاره ای که دوستش داشتی ولی همیشه آرزو میکنی کاشکی لزوم نوشتنش هیچوقت پیش نمی اومد. حتی از اینکه دوستش داری هم ازدست خودت گاهی عصبانی می شی ولی به هر حال نصفه کاره مونده بود. گفتم که حال عجیب و غریبی دارم .
ممنون عمو ولگرد. حتما خودتون خبر ندارید که با راهنمایی جنابعالی
سر از اینجا در آوردم .
|
|