گاهی یک خاله مینو آدمیزاد را به آرزویش می رساند ...
همه چیز از اعترافات یلدایانه صدف فراهانی شروع شد به پاراگراف آخر نگاه کنید ... به کامنت های من هم نگاه کنید ... در همین 5 شنبه شب سرد اتفاق افتاد . رسیدنم رو به آرزویم می گویم ... باربد میانه تماشای کارتون "رتتویی" بود که با کلی خواهش و تمنا راضیش کردم اولا باهام بیاد تا دم در که سی دی رو بگیریم بعدش اینکه اجازه بده من فقط به یه دونه آهنگ گوش بدم با کلی رشوه دل از موش آشپز کند و دقایق بعد محو اشک ریختن من شده بود در جواب نگاه پر از سوالش هیچی نتونستم بگم ... نتونستم بگم سال 69 بود شاید هم 70 ! نتونستم بگم تابوی بزرگی شکسته شده بود, فیلم موزیکال !!! ... والبته برای اینکه خدا نکرده بهمون خیلی خوش نگذره صدای ترانه ها پائین می اومد و خانومی در نهایت بی سلیقگی ترجمه ابیات رو دکلمه میکرد ! نتونستم بگم هر چقدر هم تلاش میکردند به ما زهرش کنند روی تیتراژ پایانی از دستشون کاری برنمی اومد و همه روی صندلی هاشون تا آخر می نشستند گوش میکردند و با خیال راحت برای سالواتوره گریه میکردند ... نتونستم بگم و نمی دونم روزی باربد باور میکنه که روزگار نه چندان دوری آدمهایی توی این شهر زندگی میکردند که مهمترین رویدادهای دنیا براشون روی پرده سینما عصر جدید و گاهی شهر فرنگ اتفاق می افتاد. جدی باربد باور میکنه مامانش یکی از همین آدمهاست ؟
ممنونم خاله مینو که هستی که اینقدر خوبی و مهربان ! و باز یک عالمه مرسی از طرف یک جماعت که منتظر بودند ! قرارمون سرجاشه ها !
با هم گوش کنیم این یکی رو که من از همه بیشتر دوستش می داشتم و می دارم هنوز !
Scugnizzi - Magnifica Gente
* پی نوشت : اگه کسی این حوالی است که مثل من مشتاق داشتن ترانه های فیلم
بچه های خیابانه خبرم کنه دفعه بعد که همدیگرو می بینیم کپی اش رو بهش بدم . اگه در حال حاضر به هم دسترسی نداریم خبرم کنید می تونم فایل wma ترانه ها رو آپلود کنم و برای دانلود اینجا بذارم قبلا همون یکدونه
اینجا گذاشته بودم برای آپلود فایل mp3 نه فضا دارم و نه اینترنت پر سرعت !