Tuesday, February 16, 2021

.

.
بعد از ۶ رسیدم خونه، بعد از ۱۱ ساعت با دوتا ماسک. تلویزیون روشن کردم. زدم بی‌بی‌سی. هنوز اخبار بود. صداشو تا ته کم کردم. شام رو گذاشتم گرم شه یک جور پاستای گیاهی من‌درآوردی که معمولن بیشتر از یک بشقاب  نمی‌پزم و نمی‌دونم چرا دیشب از دستم در رفت و بیش‌تر شد. صورتمو با یه پد و محلول شستشو پاک کردم. با مرطوب کننده ماساژ دادم. خبر تموم شد. صدا رو زیاد کردم.  بی‌بی‌سی پرامز شروع شد. غذا گرم شد. کشیدم توی بشقاب. روش یک تکه پنیر سیامزگی رنده کردم. نشستم جلوی تلویزیون. قاطی نوتیفیکیشن‌های تلگرام، آپدیت امروز کانال وی آر الایو  * دیدم، یادآوری کرده؛ 
«ما زنده‌ایم». 
چنگال چنگال شام رو روی بغض و درد و کثافت روزمره قورت دادم. روی نفرت از خودم بابت پاک کردن صورت و ماساژ با دقت مرطوب کننده، روی کم کردن صدای اخبار، روی باز نکردن ویدیوی بی‌تابی مادر بهنام محجوبی مقابل بیمارستان لقمان، روی جای خالی خاله‌فریده کنار ناهید شیربیشه و شهناز اکملی روی اون نیمکت، روی حقارت این کلمات... دارن یه چیزی از باخ می‌زنن، نمی‌شنوم. عوض‌ش ذهن‌م چیزهایی رو که نخواستم با جزئیات بشنوم، لحظه‌ای از جلوی چشمم دور نمی‌کنه.  ما واقعن زنده‌ایم؟!  

*We're alive

1 comment:

  1. ....
    زنده‌ایم و زنده می‌مونیم و این خودش چه دردی‌ست

    ReplyDelete