Friday, May 27, 2022

.


آدمیزاد همیشه می‌داند از این بدتر هم می‌شود، اما حالا اوضاع خیلی خیلی بد است و قرار است، خودشان می‌گویند _ بدون حتی امید و وعده‌ی توخالی بهبود اوضاع، دست کم  به آدم‌های خودشان_ بدتر هم بشود و روزگار سخت‌تری در پیش است. وقت برای بزک چیزی ندارند، این‌قدر که مشغول لاپوشانی کثافتی‌اند که از همه‌جا بیرون زده.  
  
ما وسط مصیبت یک وقتی « هم » را داشتیم، حالا اما آن‌قدر خشم و استیصال بالا گرفته که دیگر « هم » را هم نداریم.  خیلی وقت بود تحمل گفتن و شنیدن نداشتیم، حالا دیگر رودرواسی هم نداریم. این عجیب است. من این‌طوری زندگی نکرده‌ام، منی که پیوندها که هیچ،  تار و پود باقی‌مانده را می‌چسبیدم واداده‌ام.  یعنی جان‌ش را ندارم، تمام قد در روزمره برای بقا فرورفته‌ام.  

یکی از دوستانم این روزها آمده ایران، توییت کرده که سینه‌اش در این هوا می‌سوزد، آب نیست, هوا نیست آخرش نوشته «ته تونل نوری نیست» دوست دیگرم برایش نوشته «برگرد و فراموش کن و خلاص» 
راست می‌گوید، من دل‌م می‌خواهد بچه‌ام زودتر برود و پشت سرش را نگاه نکند. 

هشتگ متروپل
هشتگ آبادان
هشتگ ریزگرد
هشتگ گرانی 
هشتگ فرش قرمز کن 
هشتگ فوتبال و حواشی
هشتگ هر چیزی که فکر‌شو بکنی
هشتگ خرابی از حد گذشته



    

No comments:

Post a Comment