Monday, June 17, 2024

.

رابطه‌ی من و چیزی که اسم‌ش وطن است ، تغییرات بنیادینی کرده. قبلن فکر می‌کردم موجودیت‌ش را به عنوان یک واقعیت تمام قد پذیرفته‌ام همین است که هست. هر کاری می‌توانم برای بهبودش می‌کنم، غر نمی‌زنم. حالا ماهیت‌ش نیش می‌زند. این رابطه ابیوسیو و بی‌اندازه ناسالم و آزاررسان است. اصلن من و استانداردهایم به هیچ‌جایش نیستیم، زورش می‌رسد، همین است که هست. قبلن فکر می‌کردم ما باید بچه‌هایی آگاه و توانا بزرگ کنیم، دغدغه‌اش را داشته باشند، که بسازندش. حالا فکر می‌کنم عمر ما در این بیم و امید تمام شد، نمی‌خواهم فرصت یگانه‌ی بچه‌ام برای زندگی، در این کویر وحشت سپری شود و ته‌اش هیچی به هیچی. دردم می‌آید بابت این‌که آدم‌های مدل من، جمعیت را با وسواس کنترل کرده‌اند حالا بچه‌هایمان  باید بر اساس آموزه‌های من و ما  قانون‌مدار باشند و  به این جمعیت مسلط که دست‌شان از خون عزیزان‌مان سرخ‌است، احترام بگذارند و تمکین کنند. این‌ها دیوانه‌ام می‌کند. تمام شور پیشین‌م برای بخشی از اهرم تغییر بودن، دیوانه‌ام می‌کند. شرم دارم از آن تلاش عبث. 

 این شوی انتخاب اصلح  ربطی به من ندارد. این روزها تلویزیون فقط و فقط برای دیدن مسابقه‌های یورو ۲۰۲۴ روشن می‌شود.  مناظره‌های بی‌معنی این آدم‌های نامربوط به من و دغدغه‌هایم، ذره‌ای حواس‌م را جلب نمی‌کند.  چیزی بین ما نمانده. من از چیزهای مهمی در زندگی گذر کرده‌ام و کنارشان گذاشته‌ام، می‌دانم چه می‌گویم. تمام شد. حالا  آرزوهای شخصی من در میانه‌ی سال پنجاه و یکم زندگی به این نقطه رسیده؛ از زندگی گذشته‌ام، فقط می‌خوام این‌جا نمیرم. همین!

1 comment:

  1. Anonymous7:41 AM

    برای ما جای دیگه ای هست؟؟؟؟

    ReplyDelete